سفارش تبلیغ
صبا ویژن

بهترین و بروز ترین مطالب موجود را در این وبلاگ بخوانید

سه شنبه 91/11/24

زعفر(جعفر)جنی و واقعه کربلا (قسمت دوم)

کلمات کلیدی :

درسایت آیه های انتظار جناب خراباتی چنین بیان داشته:

 

عمرجناب زعفر جنی:

 


 

زعفر جنی، بزرگ و رئیس شیعیان جن بوده است. او در زمان حیات رسول اکرم(ص) مسلمان شد ودرکربلا محضر امام حسین(ع) رسید و ازحضرت تقاضا نمود تا ایشان را در جنگ یاری کنو، ولی حضرت اجازه ندادند تا اینکه درزمان حیات مرجع بزرگ، آیت الله بروجردی )ره) دارفانی را وداع گفت؛ پس ازفوت زعفر که شیعه و عاشق اهل بیت((ع) بود به دستورعلماء مجالس ختمی در بسیاری از روستاها و شهرهای ایران برگزارشد .

 


 

در شهرمقدس قم هم علماء، مجالس ترحیم برای زعفربرپا نمودند. بنده از بعضی اهالی شهرهای مختلف ایران شنیده ام که میگفتند ما هم برای جناب زعفرمجلس ختم و بزرگداشت برگزارنمودیم و لباس عزا به تن کردیم .

 


 

حتی در بعضی از روستاهای دوردست نیز که این خبربه آنها رسیده بود، به یاد زعفرمجلس فاتحه و قرآن برپا شد. از جمله آن روستاها زادگاه اینجانب می باشد که ریش سفیدان ان روستا ان را به یاد دارند .

 


 

وفات زعفر: نکته قابل توجه آنکه بنده مطلبی را ازیکی ازاولیاء الله شنیده ام وآن را عینا در این کتاب نقل میکنم و البته از بردن نام آن شخص معذورم، چون راضی نیست نامش ذکرشود. مطلب از این قراراست :

 


 

درمجلس مصیبت حضرت اباعبدالله الحسین(ع) عده ای از صلحاء و اولیاء جمع بودند، چس ازذکر مصیبت درمجلس، ناگهان صدائی توأم با حزن بلند شد: (ای وای زعفرجنی فوت شد) ولی کسی دیده نمی شد. سکوت مجلس را فرا گرفت واین بارصدای شیون و ضجه از چند نفربه گوش رسید، بعد با صدای متعارف گفته شد: برای زعفرجنی فاتحه بخوانید ومجلس فاتحه برپا سازید. چرا که او بر گردن جن و انس حق دارد.

 


 

فوت زعفردرزمان حیات آیت الله بروجردی بود و پس از آنکه علماء از فوت زعفر اطلاع پیدا کردند، مجالس عزا و ختم برا آن شخصیت بزرگ برپا نمودند. بعضی ازشهرها و روستا های

 


 

ایران به تبعیت ازعلماء، مجالس ختم قرآن و عزا برپا نمودند.

 


 

پس از زعفر ، رهبری شیعیان اجنه را فرزند فرزند بزرگوارش جناب سعفر به عهده گرفته که هم اکنون هم رهبری شیعیان را بر عهده دارد. او همچون پدرش محب و عاشق اهل بیت عصمت و طهارت(ع) می باشد. خداوند وجود ایشان را از کلیه بلیات حفظ نماید و همه ما را از شیعیان واقعی اهل بیت(ع) قرار دهدو عاقبت امر ما را ختم به سعادت فرماید.

 


 

آیا زعفر جن واقعیت دارد؟ درباره او توضیح دهید.

 


 

حضور زعفر جنی در کربلا :

 

الف) در این زمینه در کتاب موسوعة کلمات الإمام الحسین (ع) ص 581 به نقل از مرحوم دربندی در کتاب مقتل ایشان این جریان آمده است .

 

ب) مرحوم بروجردی در کتاب طرائف المقال ج 2 ص 679 ماجراهایی از زعفر را به نقل از ثقات در نزد ایشان مطرح می فرمایند .

 

ج) اصل روایت چنین است: « شیخ مفید از امام جعفر صادق علیه السّلام روایت میکند که فرمودند: هنگامى که امام حسین علیه السّلام از مدینه حرکت نمود گروه‏هائى از ملائکه با آن حضرت ملاقات نمودند که حربه‏هائى بدست داشتند و بر اسبهاى بهشتى سوار بودند، به آن حضرت‏ سلام کردند و گفتند: اى کسى که بعد از جد و پدر و برادر خود بر خلق حجت خدائى. خداى توانا جد بزرگوار تو را در چند موضع بوسیله ما امداد نمود. تو را هم بواسطه ما یارى نموده است.امام حسین علیه السّلام فرمود: وعده من و شما در محل قبر و بقعه من باشد که کربلاء است و در آن شهید خواهم شد. هنگامى که وارد کربلا شدم نزد من بیائید. ملائکه گفتند: اى حجت خدا! تو به ما دستور بده تا ما اطاعت نمائیم. اگر تو از دشمنى که با تو ملاقات نماید باکى دارى ما با تو خواهیم بود؟ فرمود: آنان بمن دست نخواهند یافت و مرا ناراحت نخواهند کرد تا وارد کربلا شوم. سپس گروه‏هائى از جن که مسلمان بودند به حضور امام حسین مشرف شدند و گفتند: اى سید ما! ما شیعه و انصار تو هستیم. هر امرى که دارى و هر چه که می خواهى به ما بفرما! اگر تو ما را به قتل کلیه دشمنانت مأمور فرمائى و در همین مکان باشى ما براى تو کافى خواهیم بود. امام حسین علیه السّلام به آنان جزاى خیر داد و فرمود: آیا قرآنى را که خدا بر جدم نازل کرده قرائت نکرده‏اید که می فرماید: در هر جا که باشید مرگ شما را می رباید و لو اینکه در برج و باروهاى مرتفع و محکم باشید. نیز میفرماید: حتما آن افرادى که قتل براى آنان نوشته شده بسوى محل شهادت خود خواهند رفت . اگر من در مکان خود بمانم پس این مردم چگونه آزمایش خواهند شد؟ و چه کسى در بقعه ی من که در کربلاء است ساکن خواهد شد؟ در صورتى که خدا در موقع گسترش زمین، آن بقعه را براى من انتخاب نموده و آن را پناهگاهى براى شیعیان ما قرار داده و در دنیا و آخرت براى ایشان محل امن و امان خواهد بود. شما در روز شنبه که روز عاشورا است و من در آخر آن روز شهید خواهم شد نزد من بیائید. در آن روز احدى از مردان اهل بیت و برادران من باقى نخواهد ماند. آن روز سر من براى یزید فرستاده خواهد شد.گروه جن در جواب آن بزرگوار گفتند: اى حبیب خدا و پسر حبیب خدا! اگر اطاعت امر تو واجب نبود و جایز بود که ما با دستور تو مخالفت کنیم به خدا قسم کلیه دشمنان تو را قبل اینکه به تو برسند نابود می کردیم. امام حسین علیه السّلام در جواب آنان فرمود: به خدا قسم که ما از شما بر ایشان مسلط تر می باشیم. ولى باید هر کس هلاک و کافر مى‏شود با دلیل و بینه هلاک شود و هر کسى که زنده و مؤمن می گردد بوسیله دلیل و بینه باشد» (بحار الأنوار،ج‏44، ص331)

 

اما در این رابطه توجه به چند مطلب ضروری است:

 

1ـ در این که موجوداتی نهانی به نام جنّ وجود دارند ، شکّ نیست. آیات متعدّدی از قرآن کریم ، و روایات متواتر ، این معنا را اثبات می کنند.

 

2ـ در اینکه ائمه (ع) شیعیان و یارانی از جنّ دارند نیز شکّ نیست. این معنا را هم احادیث اثبات می کنند ؛ هم برخی علمای اهل معرفت نقل نموده اند .

 

3ـ اصل جریان یاری جنّها طبق این روایت که ذکر کردیم وجود دارد ؛ لکن در این روایت ، سخنی از جعفر جنّی یا زعفر جنّی نیامده است. و ما هر چه گشتیم سند معتبری نیافتیم که نامی از زعفر یا جعفر در این جریان برده باشد. علّامه مجلسی (ره) نیز ذیل این حدیث نامی از زعفر یا جعفر نبرده ؛ حال آنکه ایشان معمولاً در چنین مواردی شرحی کوتاه بر روایت دارند. پس اگر سندی بر این مطلب بود، به احتمال زیاد ایشان ذکر می نمودند. و بعید است که این مطلب، سندی معتبر داشته باشد و علّامه مجلسی آن را ندیده باشد. چرا که به جرأت می توان گفت که وی در احاطه بر احادیث، بی نظیر یا کم نظیر بوده است.

 

4 ـ اما شهید مطهری جریان زعفر یا جعفر جنّی را از خرفات دانسته و در کتاب حماسه حسینی یا جلد 17 مجموعه آثار استاد شهید مطهری به کرّات به این موضوع اشاره نموده اند که این موارد را در آدرسهای زیر می توانید ملاحظه فرمایید.

 

مجموعه‏آثاراستادشهیدمطهرى، ج‏17، ص: 78 ، 94 ، 110 ، 598 ، 606

 

پاره ای از بیانات شهید مطهری چنین می باشد.مجموعه‏آثاراستادشهیدمطهرى ج‏17،ص 94 :« قبلًا عرض کردم، کتابى است معروف به نام «روضة الشهداء» از ملا حسین کاشفى.

 

حاجى فرموده بود که این داستان زعفر جنّى و داستان عروسى قاسم، اول بار در کتاب این مرد آمده است. حقیقت این است که من این کتاب را ندیده بودم. خیال مى‏کردم در آن یکى دو تا از این حرفهاست. بعد که این کتاب را- که به فارسى هم هست و تقریباً در پانصد سال پیش تألیف شده است- ملا حسین کاشفى مردى است که واعظ هم هست، اتفاقاً این بى‏انصاف مرد باسوادى هم بوده است، کتابهایى هم دارد، صاحب انوار سهیلى که خیلى عبارت پردازى کرده و مى‏گویند کلیله و دمنه را خراب کرده است. به هر حال مرد باسوادى بوده است.

 

تاریخش را که انسان مى‏خواند، معلوم نیست که او شیعه بوده یا سنى، و مثل اینکه اساساً یک مرد بوقلمون صفتى هم بوده است، در میان شیعه‏ها خودش را یک شیعه صد در صد متصلّبى نشان مى‏داده و در میان سنى‏ها خودش را حنفى نشان مى‏داده است. اصلًا اهل بیهق و سبزوار است. سبزوار مرکز تشیّع بوده است و مردم آن هم فوق العاده متعصب در تشیّع. اینجا که در میان سبزواریها بود، یک شیعه صد در صد شیعه بود. بعد مى‏رفت هرات. (مى‏گویند شوهر خواهر عبدالرحمن جامى یا باجناق او بود.) آنجا که مى‏رفت، به روش اهل تسنن بود.

 

این مرد، واعظ هم بوده است. چون در سبزوار بود، ذکر مصیبت مى‏کرد. کتابى نوشته است به فارسى. اولین کتابى که در مرثیه به فارسى نوشته شده همین کتاب روضة الشهداء است که در پانصد سال پیش نوشته شده است، چون وفات کاشفى در 910، اوایل قرن دهم، بوده است و این کتاب یا در اواخر قرن نهم هجرى نوشته شده است یا در اوایل قرن دهم. قبل از این کتاب مردم به منابع اصلى مراجعه مى‏کردند.

 

شیخ مفید (رضوان اللَّه علیه) ارشاد را نوشته است و چقدر متقن نوشته است. ما اگر به ارشاد شیخ مفید خودمان مراجعه کنیم، احتیاج به منبع دیگر نداریم. تواریخ اهل تسنن، طبرى نوشته است، ابن اثیر نوشته است، یعقوبى نوشته است، ابن عساکر نوشته است، خوارزمى نوشته است. من نمى‏دانم این بى‏انصاف چه کرده است! من وقتى این‏کتاب را خواندم، دیدم حتى اسمها جعلى است؛ یعنى در میان اصحاب امام حسین اسمهایى را مى‏آورد که اصلًا چنین آدمهایى وجود نداشته‏اند؛ در میان دشمنها اسمهایى مى‏برد که همه جعلى است؛ داستانها را به شکل افسانه در آورده است...

 


 


 


 

شرح زیارت عاشورا نقل از ریاض القدس

 

داستان زعفر جنی (این داستان را نخستین بار کاشفی نقل کرده است، رک به    : محدث نوری/ همان/ ص 183)؛

 

داستان منصور ملک (فرهنگ عاشورا/ محدثی، جواد    / ص343/ نشر معروف/ 1374. به نقل از مرآه‌العقول/ علامه مجلسی/ ج 5/ ص 368)؛

 

بحار الانوار ، ج45 ، ص330    .