سفارش تبلیغ
صبا ویژن

بهترین و بروز ترین مطالب موجود را در این وبلاگ بخوانید

دوشنبه 91/11/23

مطالب طنز و مفرح

کلمات کلیدی :

دوستی برام اس ام اس زده پرسیده : میدونی بهترین یونجه مال کجاست ؟
براش نوشتم : نه نمیدونم .......برام نوشته مشکلی نیست از یه گاو دیگه میپرسم ...:| ..؟!!!!!
یعنی یه همچین دوستان جان بر کفی داریم ما ....

***


مردها مهربانند و زنها خود خواه!
دلیلش هم اینه که خیلی از زنها حاضر نیستند به مردی که نمیشناسند کمک کنند
ولی مردها حاضرند حتی واسه زنهای غریبه هم بمیرن!!!
چقدر این مردها آقان...

***


آخرین خبر از جهنم :
شیر آب دستشویی ها جفتش داغه !

***


میدونید اون زنی که برای اولین بار عبارت ِ "مردا همه مثل همه ن" رو به کار برد، یه زن چینی بود که شوهرشُ تو بازار گم کرده بود؟

***

طرف اومده با عصبانیت می گه این یارو زبون آدمیزاد حالیش نمیشه بیا تو باهاش حرف بزن ...
نفهمیدم داره به من فحش میده یا به یارو ؟؟؟

***


یکی از علائم بیماری سادیسم اینه که میگی:
"میشه یه چیزی بپرسم" بعد که طرف گفت چی!؟
میگی:"هیچی بی خیال" !

***


مامان من آخر دموکراسیه!!!
وقتی میخواد فحش بده نظر خودمم میپرسه، مثلا میگه:
میخوای بهت بگم نفهم؟
میخوای بگم شعور نداری؟؟؟

***


آیا میدانید این زوج‌های عاشقی که روی ریل قطار و به سمت غروب خورشید قدم می‌زنند، یا تا حالا قطار سوار نشده اند یا اگه سوار شده اند دستشویی نرفته اند یا اگه دستشویی رفته اند به سیستم دفع فاضلاب قطار دقت نکرده اند؟


***

سوالات رایج مربوط به موبایل:
سال 76 : آنتن دهی ش چطوره؟
سال 79 : چقدر شارژ نگه میداره؟
سال 82 : دوربینم داره؟
سال 85 : دوربینش چند مگا پیکسله؟ صداش چطوره؟
سال 88 : تاچه؟ یا از این معمولیاس؟
سال 91 : اندرویده؟
سال 94 : هوشمنده؟ یا معمولیه؟
سال 97 : اخلاقش چطوره؟!
سال 1400: درکت میکـنـه ؟! یا نه؟
سال 1403: به انداز? کافی بهت توجه میکنـه؟ یا میخوای باهاش به هم بزنی؟

***

من با این سن و سالم هنوز یه وقتایی از تاریکی میترسم!
بعد برادر زاده ی 7 ساله م توی تاریکی نشسته، بهش میگم: تو تاریکی چه کار میکنی؟
میگه دارم با روحِ اجسام ارتباط برقرار میکنم !!
اینا بچه نیستن دایناسورن :|

***

دیروز خونه مهمون داشتیم ، پرسیدن بچتون کجاست ؟؟؟ مامانم گفت : تو فیسبوک
پرسیدن فیس بوک کجاست ؟
مامانم گفت : جایی که اگه خبر مرگشم توش بنویسه لایک میزنن

***

یادمه دو روز قبل روز پدر تو شرکت پشت کامپیوترم بودم داشتم تو یاهو مسنجر چت میکردم دیدم مادرم آن شد...
پی ام دادم : مامان سلام خوب شد اومدی اینجا، این بابا که نمیزاره منو تو تنها شیم حرف بزنیم که واسه روز پدر چی بخریم؟؟؟
مامانم: سلام پسرم، با پولای تو بخریم یا پولای من؟؟
من: :| :| مامان چه فرقی میکنه؟؟؟
مامانم: فرق میکنه دیگه اگه من بخوام از پولای خودم بخرم باید از بابات پول بگیرم واسش ...کادو بخرم ولی اگه تو بخری از پولای خودته...
من: چه حرفیه؟؟؟؟؟ باشه من پولشو میدم چی بخریم؟؟؟
مامانم: بابات خیلی آی پد نیو دوست داره 1 ملیون و خورده ایه اونو بخر براش پسرم از طرف خودم و خودت.
من: :| مامان یکم گرون نیست؟؟؟
مامانم: نه پسرم بابات خیلی زحمت کشه...
من: چشم میخرم امروز.
یهو دیدم گوشیم زنگ خورد اسم مامانم افتاد!!!!
گوشی رو ورداشتم گفتم مامان شما که داشتی یاهو چت میکردی باهام چرا زنگ زدی؟؟؟
مامان پشت تلفن: من؟؟؟؟ من بیرون خونم!!! بابات با لپ تاپ من اومده بود ایمیل هاشو چک کنه حتما اونه با آی دی من آن شده...
من :| :| :| :| خدا وکیلی اگه من نصف مخ بابام رو داشتم که این همه نقشه میریزه الان تو ناسا بودم...
والاااااااااا گرفتااااااار شدیم به خداااا

***

یه بار عاشق شده بودم رفتم تو اتاق درو رو خودم بستم...
بعد یه ساعت صدام کردن که بیا شام بخور داره سرد میشه !
گفتم من دیگه هیچی نمیخورم ، میخوام بمیــــــــرم :(
گفتن : شام ماکارونیه ، ته دیگ سیب زمینی هم داره که دوس داری
... یــَــنــی از ماکارونی بیشتر دوســـش داشتی !؟
لـامصبـــــا نقطـــه ضعـــفِ منـــو پیـــدا کــــرده بـــودن :|

***

سلامتی پنگوئن که یه ذره قد داره، اما بازم لاتی راه میره ....

***
یادش به خیر زمانی که راهنمایی بودیم یه دبیر داشتیم هر موقع از دست ما عصبانی میشد میگفت: گوساله ها خجالت بکشید من جای پدرتون هستم!

***
بزرگترین حرف های کینه توزانه با این جمله توجیه میشه : ” به خاطر خودت میگم “

***
دقت کردین وقتی با ماشین هستیم احساس میکنیم گم شدیم اول ضبط ماشین رو کم میکنیم!!!

***

یه بار رفته بودم درمانگاه آمپول بزنم، یه دختره اومد آمپولمو بزنه،معلوم بود خیلی تازه کاره!
همینجوری که سرنگو گرفته بود توی دستش، لرزون لرزون اومد سمت من و گفت:
"بسم الله الرحمن الرحیــــم"
منم که کپ کرده بودم از ترسم گفتم:
"اشهد ان لا اله الا الله"!
هیچی دیگه...
انقدر خندید که نتونست آمپولو بزنه و خدارو شکر یکی دیگه اومد زد ..!

***

هشت صبح راه میافتم 8:30 میرسم
هفت و نیم راه میافتم 8:30 میرسم
هفت راه میافتم 8:30 میرسم
شش راه میافتم 8:30 میرسم
نصفه شب راه میافتم 8:30 میرسم
از معجزات تهران اینه هر ساعتی راه بیوفتی بیای سر کار هشت و نیم میرسی

***
تو مترو داری اس ام اس می دی باید بابغل دستیت حتمن مشورت کنی !!
چون اونم در جریانه کامل...بالخره دوتا عقل بهتر کار می کنه !!!

***

دافـــــ های محترم خـــــــط لب از زیــــر دماغ شروع نمیشــــــه!
این یکیو بخدا راست میگم :|


***
یکی از رفقا سوغاتی شورت 40 دلاری واسم آورده!
موندم میخوام برم عروسی، رو شلوار بپوشمش یا زیر!
***


آخه نکبت ها ایران میخواد بمب اتمی بسازه به شامپو چه ربطی داره؟!! شامپو رو چرا تحریم می کنید؟! ایرانیا ینی اگه کچل بشن نمی تونن بمب اتم بسازن ؟!!!


***
یکی از حسرت های بچگیم خون دماغ شدن بود ! خیلی حس و ژست باکلاسی بود . . . همه بهت توجه می کردن در حد شهید زنده !

***
لحظه ی قبل از مرگم به بچه هام میگم: ده میلیارد تومن گذاشتم...زیر...زیر...زیر... و همون موقع می میرم !!!
ای حال میده... :))))))


***
آیا میدانستید Adele خواننده سرشناس و برنده جایزه گرمی، ایرانی و خواهر عادل فردوسی پور میباشد؟ نمیدانستید؟ خاک بر سرتان!!ا
عادله فردوسی پور در سال 1364 در رفسنجان کرمان متولد شد. وی فرزند دوم خانواده بود. برادر بزرگتر او، عادل، علاقه زیادی به فوتبال داشت و همیشه سر تماشای تلویزیون با عادله درگیر میشد و متاسفانه پدر و مادرشان طرف عادل را میگرفتند. عادله که تحمل این بی عدالتیها را نداشت پس از آشنایی ...با یک دلال خواننده در فیسبوک، شبانه از کشور خارج شد و به بلاد کفر رفت و در آنجا مشغول خوانندگی شده و با کسب موفقیت های بسیار جایزه گِرَمی را از آنِ خود کرد. وی در مصاحبه هایش عنوان داشته که از عادل فردوسی پور متنفر است و قصد دارد آهنگی با همین مضمون بخواند!
بیایید به خوانندگان بزرگ دیار خود افتخار کرده و از عادل بخواهیم به معرفی عادله در برنامه نود بپردازد.
افتخاری دیگر برای ایران و ایرانی!


***
اگر مردی ، بیا ایران و زن باش...!!!


***


جام جم اذان لس آنجلس پخش میکرد،
بابا بزرگم خونه مون بود،پرسید: اذانه اهوازه؟
گفتم نه بابا! لس آنجلسه!
میگه :همین دیگه! اگه شعور داشتی با اذان شوخی نمیکردی ..!


***
از قلبم پرسیدم:چه کنم وقتى دلم تنگ است و دستم کوتاه؟
جواب داد:من کارم خونرسانى به بدنه،از من شِرو ور نپرس!!
***
پسر داییم دوم دبستانه امروز داشتم ازش علوم میپرسیدم:
" چرا تمساح پستاندار نیست؟ "
بچه هم هرچی نبوغ و استدلال علمی داشتو به کارگرفت و با اعتماد به نفس گفت:
"چون اگه پستان دار بود موقع خزیدن سینه هاش رو میکشید روی زمین!!"




دوشنبه 91/11/23

جوک های جدید

کلمات کلیدی :

یکی از فانتزیام اینه که یه پیرمرد پولدار تصادف کنه و من برسونمش بیمارستان و نجاتش بدم ، اونم با بچه هاش مشکل داشته باشه و تمام زندگیشو به نام من بزنه و بمیره ؛ وقتی بچه هاش منو پیدا میکنن که پولارو بگیرن ، همه پولارو بندازم جلوشون بگم بردارید نامردها ، اونی که با ارزش بود پدرتون بود …
.
.
یکی از فانتزیام اینه که ازدواج کنم ، بچه دار شیم ، بچمون دختر باشه ، اسمشو بذاریم گیتا ، بعد با زنم دعوا کنم و جول و پلاسش رو که خواست جمع کنه بره خونه باباش بهش بگم : هرچی میخوای ببری ببر ، فقط گیتارو با خودت نبر !!!
.
.
یکی از فانتزیام اینه که برم توی عروسی غریبه و موقعی که عروس میخواد بعله رو بگه یهو از وسط جمعیت داد برنم: نهههههههه باهاش ازدواج نکن ، من هنوز دوستت دارمممم … بعد فامیلای دوماد جنازمو ببرن سمت افق !
.
.
یکی از فانتزیام اینه که یه شب بارونی ببینم دارن یه دختره رو اذیت میکنن منم برسم بهشونو دخل تک تکشونو بیارم !
بعد دختره رو از رو زمین بلند کنم و کتمو دربیارم بدم تنش کنه … بعد سرشو بیاره بالا تو چشام نگاه کنه و بگه میشه اسمتو بدونم ؟ بعد من از توی کتم یه سیگار دربیارم روشن کنم ، بعد یه پوک عمیق بگیرمو یه لبخند ملیح بزنمو دودشو بزنم تو صورتش ، بعد دود که رفت کنار من غیب شده باشم و اونم یهو بیفته رو زمینو سرشو بیاره رو به آسمونو از ته دل داد بزنه خدااااااااااااا …
.
.
یکی از فانتزیام اینه که با لحن جدی و خسته به یه دکتر بگم : لطفا حاشیه نرو دکتر !
بعد بلند شم و از پنجره مطبش به افق خیره بشم و بگم : فقط بگو چند روز دیگه زنده می مونم ؟
.
.
یکی از فانتزیام همیشه این بوده که توی سیستم عامل ویندوز یک مشکل پیدا کنم بفرستم براشون بعد بیل گیبس زنگ بزنه بگه مهندس لطفا بیا امریکا تو مجموعه من ، دخترمم میدم بهت کنیزت باشه تا آخرررر عمرش ، خونه ماشین پول همه چی میدم بهت … منم بعد از یک دقیقه سکوت بگم : خیلی دلم میخواد اما من متعلقم به این مردمم !!!
.
.
آخرین ورژن فانتزیام اینه که افقو پیدا کنم و همینجوری الکی توش محو شم …
.
.
یکی از فانتزیای مامانم اینه که بیاد تو اتاقم ببینه همه چی مرتبه …
.
.
یکی از فانتزیام اینه که یکی بخواد به یکی دیگه شلیک کنه بعد من داد بزنم نننننههههههههه و خودمو بندازم جلوی گلوله ، بعد خون بپاشه از قلبم بیرون و مردم دورم جمع بشن با گریه بهم افتخار کنن ؛ از اون طرف کارگردان داد بزنه کات اقا کات بازم خراب کردین اهههههه …
.
.
یکی از فانتزیام اینه که بچه هام یه دو قلوی پسر و دختر بشن ! بعد اسم دوتاشونو بذارم “رها” … بعد وقتی که دعواشون میشه بزنن تو سر و کله ی هم ، منم داد بزنم بگم : رها ، رهارو رها کن !
.
.
یکی از فانتزیام اینه که توی یک مهمونی یهو وارد بشم و دخدرا که دارن میوه پوست می کنن همه دستاشون رو ببرن از خوشتیپی من !!!
و بعد از اینکه یِکَم نشستم ، پاشم حرکت کنم به سمت افق …
.
.
یکی از فانتزیام اینه که یه روز پشت تلفن توی جمع بگم خودمو با اولین پرواز میرسونم …
.
.
یکی از فانتزیام اینه که برای چند سال برم خارج و روی وسایل خونه م پارچه سفید بکشم و وقتی برگشتم بتکونمشون و خاک بلند بشه و منم سریع از موقعیت استفاده کنم و توی گرد و غبار محو بشم …
.
.
میخوام اینبار که مراقب اومد بالا سرم گفت : سرت بچرخه و تقلب کنی صفر رد میکنم ، یه نگاه به سبک فانتزی بهش بندازمو بگم : منو از صفر میترسونی ؟ برو از خدا بترس ! اونم که منقلب شده بگه اوکی هانی از یو ویش !!!
فانتزیه دیگه ممکنه وسطاش زبونشم عوض بشه ! پرابلم ؟
.
.
یکی از فانتزیام اینه که چنتا آدم گردن کلفت اجیر کنم نزدیک افق تا هرکی خواست اون اطراف محو بشه بزنن دهنشو … !
انگار محو شدن تو افق بچه بازیه ؛ زرت و زورت میرن افق محو میشن !!!
.
.
یکی دیگه از فانتزیام اینه :
سوار یه پیکان تاکسی بشم ، یه تراول 50 تومنی تا نخورده رو بدم به راننده …
راننده بگه آقا یه نفرید ؟؟؟
منم یه کم مکث کنم و با یه لبخند معنی دار بگم : خعلی وقته …
بعدش پیاده بشم و تو افق حرکت کنم !
راننده هم از پشت صدام بزنه آقا … آقا … آقا ، بقیه پولتون !!!
منم کُتمو بندازم رو دوشمو بی توجه به راننده تو تاریکیا محو بشم …
.
.
یکی از فانتزی های دانشگاهیم اینه که با بچه ها یه برنامه بزاریم نمره ها که اومد بریم تو افق محو بشیم !!!
.
.
یکی دیگه از فانتزیام اینه که متاهل بشم حسرت دوره ی مجردیمو بخورم و بسوزمو بسازم …
.
.
یکی از فانتزیام اینه که تو عروسی اقوام یهوووووووو داد بزنم :
“داماد چقدر انتره ، عروس ازون بدتره”
.
.
یکی‌ از فانتزیام اینه که یکی‌ واسم یه جعبه بزرگ کادو بیاره و توش یه جعبه کوچکتر باشه و همین روند ادامه پیدا کنه و آخرش برسه به سویچ پورشه یا مثلا لامبورگینی !
.
.
یکی از فانتزیام اینه که یه روز سوار مترو بشم بعد ترن توی تونل گیر کنه و دچار حادثه بشه اونوقت من با مشت بزنم حفاظ اون چکُشی که تو واگنها هست رو بشکنم بعد باهاش شیشه رو بشکنم بپرم بیرون و چراغ قوه ام رو از توی جیبم دربیارم روشن کنم و به بقیه بگم : از این طرف دنبال من بیاید ، منم میریم سمت ایستگاه توپخونه اونجا حتما نیروی کمکی هست !
.
.
بعد یه فانتزی دیگه دارم : یه جا که خیلی شلوغه گوشیم زنگ بخوره بگم : آره ، آره ، حواستون باشه ؛ “زنده می خوامش” …




کنکور تفریحی در آستانه 22 بهمن

کلمات کلیدی :

به سوالات زیر با فونت نرم و پر رنگ در قسمت نظرات پاسخ دهید:

تذکر1: در حین آزمون هرگونه تحرکی به عنوان تقلب محسوب شده و "کان لم یکن" تلقی می گردید. 

تذکر2: به علت استفاده نی ها برای کوری چشم استکبار از پخش ساندیس معذوریم.

تذکر3: پس از پایان آزمون به جای هجوم به سمت علامت ضربدر بالا سمت راست؛ از باقی مطالب دیدن نمایید.

 

موضع آمریکا در برار پیشگام

 

1)  اوباما پس از شنیدن بازگشتِ موفقیت آمیز میمون فضانورد چه عکس العملی داشت؟

الف) پیش خود گفت: ای کاش من جای اون بودم

ب) میمون را در لیست تحریم خود قرار داد و تاکید کرد: هیچگونه موزی به هیچ نوع میمونِ آسیایی ندهند.

ج) همرا با نتانیاهو و رسانه اش جلسه ای فوق سری درباره روش تهدید میمونهای آسیایی گذاشتند.

د) هر سه مورد

 

2)  از نظر معاندین جمهوری اسلامی ایران علت راهپیمایی های ملیونی 22 بهمن ماه چیست؟

الف) جاذبه و شیرینی بیش از اندازه ساندیس دشنه

ب) دیدار از ماکت ماهواره های فضایی جدید ، خرید بادکنک برای کودکان

ج) فقط ساندیس

د) سه مورد از گزینه های بالایی

3)  حسادت برخی مسئولین آمریکایی، اسرائیلی، فرانسوی، مرکل و از این قبیل، به چه چیز هست؟

الف) موفقیت پیشگام(همون میمون باکلاسِ خودمان)

ب) فضای آزاد انتخاباتی

ج) حمایت میلیونی از نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران

د) زمستانهایی که به کوری چشم شاه بهار می شود!!!

4)  جوش روی صورتِ پیشگام چگونه برطرف شد؟

الف) توسط تابش لیزر دکتران در پایگاهِ فضایی آن بالا

ب) به دستِ دکترانِ متخصص در پایگاهِ پرتابی این پایین

ج) به جهت هوای مناسبِ خارج از جوِ* رسانه ای خود به خود برطرف شد.

د) اصلا به کوری چشمِ اونهایی که همش میخوان جو درست کنن جراحی شد، مشکلی هست؟

 

5)  دقیقا نتانیاهو از چه می ترسد؟

الف) از پیشرفت علمی ایران و از وحدتِ ایرانی ها

ب) از نوار صوتی که احمدی نژاد از او هم ضبط کرده است.

ج) از نی هایی که قرار است در چشمش فرو برود و از کابوسِ فضایی پیشگام(میمونِ پرتابی به فضا)

د) از پهباد استراتژیک فوق پیشرفته ساخت ایران

ه) همه موارد و بیشتر(گزینه ویژه)

 

این قسمت سوالات مربوط به زیر شاخه انتخابی

6)  در مجلس روز یکشنبه چه گذشت؟

الف) یک عالمه آدم

ب) همانچه که باید می گذشت.

ج) من نبودم، ندیدم، مگه چیزی گذشت؟

د) حالا که تو گفتی، منم بگم

7)  علت اصلی شلوغی خیابانِ انقلاب منتهی به آزادی، مسیر هفتم؛ اِ ببخشید، در روز 22 بهمن چیست؟

الف) علاقه به زنبیل کردنِ جلدِ ساندیس های دریافتی از دولت و علاقه کودکان به عروسکهای چراو چیه و...و خرید بادکنک

ب) اداره کردنِ مملکت توسطِ ساندیس دهیِ مناسب، به مردم، در روزهای مهم

ج) مجانی بودنِ سرویس حمل و نقل عمومی (خیلی هم مهمِ)

د) همه موارد به جز دال

8)  استقبال دانش آموزان از دهه فجر به چه علتی است؟

الف) حذف چند زنگِ مدرسه به خاطر جشنهای دهه فجر

ب) به بهانه آماده کردنِ سرود و... در رفتن از پرسشهای کلاسی J

ج) گزینه زیر

د) گزینه بالایی

سوالات تخصصی:

9)  از روزِ یکشنبه از خانه ملت چه فهمیدید؟

الف)غیر از کوه،  یکی از مکانهای استفاده از صدای بلند مجلس است.

ب) شنیدن این جمله " یَک بلایی سرت بیارم که کیف کنی"!!

ج) فهمیدیم که "اگه بگی منم می گم" یک حرکت بسیار پسندیده است.

د) گزینه های الف تا د

 

10)  قاهر 313 چیست؟

الف) تنها یکی از هزاران دست آورد ملی ایرانی

ب) جنگنده ای که تنها عکسش زبان آنطرفی ها را بند آورد گفتند "دروغه دروغه..." بعد فهمیدن که قصه ما راست بود.

ج) اشتباه لفظی 313 در نام بردن شهری از مصر(قاهره)

د) به گفته پایگاه صهیونیستی عاروتص، ماکت است (باید از آنها پرسید موشک فجر5 و انبوه راکت های مقاومت فلسطین هم که در شهرهایی چون تل آویو و هرتزلیا سیلی پرسروصدا به گوش اشغالگران نواخت، ماکت بود یا فتوشاپ؟ پهپادهای تجسسی گوناگونی که سراسر آسمان فلسطین اشغالی را درنوردیدند و دعاوی امنیتی و اطلاعاتی صهیونیست ها را به چالش کشیدند، چطور؟ آن هم ماکت و فتوشاپ بود؟)

ه) کلیه موارد فوق

طراح کنکور: ا.ع (خیلی سرم شلوغ بود، سوالات کم شد)

...............................................................................................................................................

  • باید اقرار کنم که یکی از علائق من در روز 22 بهمن گرفتن پرچمِ ایران و پوستر های زیبای امام خامنه ای هست، حتی اگر چندتا داشته باشم.
  • کل سال در آرزوی 22 بهمن و راهپیمایی اونروز در خیابان انقلاب هستم، اما امسال ان شاءالله از مشهد چشم دشمن رو کور می کنیم.
  • الله اکــــــــــــبر، الله اکـــــــــــــــــبر
  • سوالات همین امروز از قرنطینه بیرون آمده، به هیچ وجه هم لو نرفته، بی خودی جوِ کاذب درست نکنید.



مطالب طنز و مفرح روز 20 بهمن

کلمات کلیدی :

به بابا میگم می‌خوام برم سمت گیاهخواری، نظرت چیه؟!
بابام: آفرین، خیلی هم خوبه، مگه تو چیت از بـُـز کمتره؟!!

***

 

دوستی برام اس ام اس زده پرسیده : میدونی بهترین یونجه مال کجاست ؟
براش نوشتم : نه نمیدونم .......برام نوشته مشکلی نیست از یه گاو دیگه میپرسم ...:| ..؟!!!!!
یعنی یه همچین دوستان جان بر کفی داریم ما ....

***


مردها مهربانند و زنها خود خواه!
دلیلش هم اینه که خیلی از زنها حاضر نیستند به مردی که نمیشناسند کمک کنند
ولی مردها حاضرند حتی واسه زنهای غریبه هم بمیرن!!!
چقدر این مردها آقان...

***


آخرین خبر از جهنم :
شیر آب دستشویی ها جفتش داغه !

***


میدونید اون زنی که برای اولین بار عبارت ِ "مردا همه مثل همه ن" رو به کار برد، یه زن چینی بود که شوهرشُ تو بازار گم کرده بود؟

***

طرف اومده با عصبانیت می گه این یارو زبون آدمیزاد حالیش نمیشه بیا تو باهاش حرف بزن ...
نفهمیدم داره به من فحش میده یا به یارو ؟؟؟

***


یکی از علائم بیماری سادیسم اینه که میگی:
"میشه یه چیزی بپرسم" بعد که طرف گفت چی!؟
میگی:"هیچی بی خیال" !

***


مامان من آخر دموکراسیه!!!
وقتی میخواد فحش بده نظر خودمم میپرسه، مثلا میگه:
میخوای بهت بگم نفهم؟
میخوای بگم شعور نداری؟؟؟

***


آیا میدانید این زوج‌های عاشقی که روی ریل قطار و به سمت غروب خورشید قدم می‌زنند، یا تا حالا قطار سوار نشده اند یا اگه سوار شده اند دستشویی نرفته اند یا اگه دستشویی رفته اند به سیستم دفع فاضلاب قطار دقت نکرده اند؟


***

سوالات رایج مربوط به موبایل:
سال 76 : آنتن دهی ش چطوره؟
سال 79 : چقدر شارژ نگه میداره؟
سال 82 : دوربینم داره؟
سال 85 : دوربینش چند مگا پیکسله؟ صداش چطوره؟
سال 88 : تاچه؟ یا از این معمولیاس؟
سال 91 : اندرویده؟
سال 94 : هوشمنده؟ یا معمولیه؟
سال 97 : اخلاقش چطوره؟!
سال 1400: درکت میکـنـه ؟! یا نه؟
سال 1403: به انداز? کافی بهت توجه میکنـه؟ یا میخوای باهاش به هم بزنی؟



من با این سن و سالم هنوز یه وقتایی از تاریکی میترسم!
بعد برادر زاده ی 7 ساله م توی تاریکی نشسته، بهش میگم: تو تاریکی چه کار میکنی؟
میگه دارم با روحِ اجسام ارتباط برقرار میکنم !!
اینا بچه نیستن دایناسورن :|

***

دیروز خونه مهمون داشتیم ، پرسیدن بچتون کجاست ؟؟؟ مامانم گفت : تو فیسبوک
پرسیدن فیس بوک کجاست ؟
مامانم گفت : جایی که اگه خبر مرگشم توش بنویسه لایک میزنن

***

یادمه دو روز قبل روز پدر تو شرکت پشت کامپیوترم بودم داشتم تو یاهو مسنجر چت میکردم دیدم مادرم آن شد...
پی ام دادم : مامان سلام خوب شد اومدی اینجا، این بابا که نمیزاره منو تو تنها شیم حرف بزنیم که واسه روز پدر چی بخریم؟؟؟
مامانم: سلام پسرم، با پولای تو بخریم یا پولای من؟؟
من: :| :| مامان چه فرقی میکنه؟؟؟
مامانم: فرق میکنه دیگه اگه من بخوام از پولای خودم بخرم باید از بابات پول بگیرم واسش ...کادو بخرم ولی اگه تو بخری از پولای خودته...
من: چه حرفیه؟؟؟؟؟ باشه من پولشو میدم چی بخریم؟؟؟
مامانم: بابات خیلی آی پد نیو دوست داره 1 ملیون و خورده ایه اونو بخر براش پسرم از طرف خودم و خودت.
من: :| مامان یکم گرون نیست؟؟؟
مامانم: نه پسرم بابات خیلی زحمت کشه...
من: چشم میخرم امروز.
یهو دیدم گوشیم زنگ خورد اسم مامانم افتاد!!!!
گوشی رو ورداشتم گفتم مامان شما که داشتی یاهو چت میکردی باهام چرا زنگ زدی؟؟؟
مامان پشت تلفن: من؟؟؟؟ من بیرون خونم!!! بابات با لپ تاپ من اومده بود ایمیل هاشو چک کنه حتما اونه با آی دی من آن شده...
من :| :| :| :| خدا وکیلی اگه من نصف مخ بابام رو داشتم که این همه نقشه میریزه الان تو ناسا بودم...
والاااااااااا گرفتااااااار شدیم به خداااا

***

یه بار عاشق شده بودم رفتم تو اتاق درو رو خودم بستم...
بعد یه ساعت صدام کردن که بیا شام بخور داره سرد میشه !
گفتم من دیگه هیچی نمیخورم ، میخوام بمیــــــــرم :(
گفتن : شام ماکارونیه ، ته دیگ سیب زمینی هم داره که دوس داری
... یــَــنــی از ماکارونی بیشتر دوســـش داشتی !؟
لـامصبـــــا نقطـــه ضعـــفِ منـــو پیـــدا کــــرده بـــودن :|

***

سلامتی پنگوئن که یه ذره قد داره، اما بازم لاتی راه میره ....

***
یادش به خیر زمانی که راهنمایی بودیم یه دبیر داشتیم هر موقع از دست ما عصبانی میشد میگفت: گوساله ها خجالت بکشید من جای پدرتون هستم!

***
بزرگترین حرف های کینه توزانه با این جمله توجیه میشه : ” به خاطر خودت میگم “

***
دقت کردین وقتی با ماشین هستیم احساس میکنیم گم شدیم اول ضبط ماشین رو کم میکنیم!!!

***

یه بار رفته بودم درمانگاه آمپول بزنم، یه دختره اومد آمپولمو بزنه،معلوم بود خیلی تازه کاره!
همینجوری که سرنگو گرفته بود توی دستش، لرزون لرزون اومد سمت من و گفت:
"بسم الله الرحمن الرحیــــم"
منم که کپ کرده بودم از ترسم گفتم:
"اشهد ان لا اله الا الله"!
هیچی دیگه...
انقدر خندید که نتونست آمپولو بزنه و خدارو شکر یکی دیگه اومد زد ..!

***

هشت صبح راه میافتم 8:30 میرسم
هفت و نیم راه میافتم 8:30 میرسم
هفت راه میافتم 8:30 میرسم
شش راه میافتم 8:30 میرسم
نصفه شب راه میافتم 8:30 میرسم
از معجزات تهران اینه هر ساعتی راه بیوفتی بیای سر کار هشت و نیم میرسی

***
تو مترو داری اس ام اس می دی باید بابغل دستیت حتمن مشورت کنی !!
چون اونم در جریانه کامل...بالخره دوتا عقل بهتر کار می کنه !!!

***

دافـــــ های محترم خـــــــط لب از زیــــر دماغ شروع نمیشــــــه!
این یکیو بخدا راست میگم :|


***
یکی از رفقا سوغاتی شورت 40 دلاری واسم آورده!
موندم میخوام برم عروسی، رو شلوار بپوشمش یا زیر!
***


آخه نکبت ها ایران میخواد بمب اتمی بسازه به شامپو چه ربطی داره؟!! شامپو رو چرا تحریم می کنید؟! ایرانیا ینی اگه کچل بشن نمی تونن بمب اتم بسازن ؟!!!


***
یکی از حسرت های بچگیم خون دماغ شدن بود ! خیلی حس و ژست باکلاسی بود . . . همه بهت توجه می کردن در حد شهید زنده !

***
لحظه ی قبل از مرگم به بچه هام میگم: ده میلیارد تومن گذاشتم...زیر...زیر...زیر... و همون موقع می میرم !!!
ای حال میده... :))))))


***
آیا میدانستید Adele خواننده سرشناس و برنده جایزه گرمی، ایرانی و خواهر عادل فردوسی پور میباشد؟ نمیدانستید؟ خاک بر سرتان!!ا
عادله فردوسی پور در سال 1364 در رفسنجان کرمان متولد شد. وی فرزند دوم خانواده بود. برادر بزرگتر او، عادل، علاقه زیادی به فوتبال داشت و همیشه سر تماشای تلویزیون با عادله درگیر میشد و متاسفانه پدر و مادرشان طرف عادل را میگرفتند. عادله که تحمل این بی عدالتیها را نداشت پس از آشنایی ...با یک دلال خواننده در فیسبوک، شبانه از کشور خارج شد و به بلاد کفر رفت و در آنجا مشغول خوانندگی شده و با کسب موفقیت های بسیار جایزه گِرَمی را از آنِ خود کرد. وی در مصاحبه هایش عنوان داشته که از عادل فردوسی پور متنفر است و قصد دارد آهنگی با همین مضمون بخواند!
بیایید به خوانندگان بزرگ دیار خود افتخار کرده و از عادل بخواهیم به معرفی عادله در برنامه نود بپردازد.
افتخاری دیگر برای ایران و ایرانی!


***
اگر مردی ، بیا ایران و زن باش...!!!


***


جام جم اذان لس آنجلس پخش میکرد،
بابا بزرگم خونه مون بود،پرسید: اذانه اهوازه؟
گفتم نه بابا! لس آنجلسه!
میگه :همین دیگه! اگه شعور داشتی با اذان شوخی نمیکردی ..!


***
از قلبم پرسیدم:چه کنم وقتى دلم تنگ است و دستم کوتاه؟
جواب داد:من کارم خونرسانى به بدنه،از من شِرو ور نپرس!!
***


پسر داییم دوم دبستانه امروز داشتم ازش علوم میپرسیدم:
" چرا تمساح پستاندار نیست؟ "
بچه هم هرچی نبوغ و استدلال علمی داشتو به کارگرفت و با اعتماد به نفس گفت:
"چون اگه پستان دار بود موقع خزیدن سینه هاش رو میکشید روی زمین!!"




سه شنبه 91/11/17

خنده و گریه فرشتگان برای دختر بی حجاب!!!

کلمات کلیدی :

رسول خدا(ص) ازجبرئیل(ع) سوال نمود که آیا فرشتگان خنده و گریه دارند؟

جبرئیل فرمود: بله (یکی از آنجاهایی که فرشتگان می‌خندند) زمانی است
که زن بی‌حجابی و بدحجابی می‌میرد، و بستگان او را در قبر می‌گذارند
و روی آن زن را با خشت و خاک می‌پوشانند تا بدنش دیده نشود.
فرشتگان می‌خندند و می‌گویند: تا وقتی که جوان بود و با دیدنش
هر کسی را تحریک می‌کرد و به گناه می‌انداخت(پدر و برادر و شوهرش و…از خود غیرت نشان ندادند)و او را نپوشاندند، ولی اکنون که مرده و همه از دیدنش نفرت دارند او را می‌پوشانند.

 

{منبع: شجره طوبی:2/431؛مواعظ العددیه مرحوم عاملی:144 و 145}




برو از مامانت بگیر ...

کلمات کلیدی :

یک روز ما رفتیم درس آیت الله بهجت .... ایشان با یک حالت بشّاشی فرمودند که من امروز یک چیزی از این بچه ها یاد گرفتم، تقریباً حاصلش را من به زبان خودم عرض می کنم عین عبارت های ایشان یادم نیست اما مضمونش این بود ما تعجب کردیم آقای بهجت از یک بچه ای که بازی می کردند سر کوچه چی یاد گرفته. فرمودند من اینجا نشسته بودم داشتم مطالعه می کردم یک فقیری آمد درب منزل و به این بچه ها گفت که برو از مامانت نانی چیزی برای من بگیر بیاور، آن بچه گفت که برو از مامانت بگیر، این فقیر گفت که من گرسنه هستم احتیاج دارم تو برو به مامانت بگو یک چیزی به من بدهد، دوباره خیلی صریح گفت برو از مامانت بگیر، دو سه مرتبه این تکرار شد تا این فقیر بالاخره دید نه این بچه ها از جایشان بلند نمی شوند رفت دنبال کارش.
آنکه من یاد گرفتم این است که اگر ما خدا را به اندازه مامان حساب می کردیم به اندازه اینکه این بچه می فهمد که هرچه می خواهد از مامانش باید بگیرد، اگر این را ما یاد می گرفتیم که هرچه می خواهیم برویم از خدا بخواهیم بار ما بسته می شد، مشکل ما این است که خدا را کاره ای نمی دانیم نمی رویم سراغ او

آیت الله بهجت+داستان+بچه+مادر+فقیر+یادگرفتن+بهجت

هیچ ذکری بالاتر از ذکر عملی نیست. هیچ ذکر عملی بالاتر از ترک معصیت در اعتقادات و عملیات نیست.




دوشنبه 91/11/9

طنز استاد راهنما فوق العاده خواندنی

کلمات کلیدی :طنز


 یک روز آفتابی، خرگوش بیرون از لانه اش غرق در تایپ بود…
در همین حین، روباهی او رادید...
 روباه: خرگوش به چه مشغولی؟
 خرگوش: پایان نامه می‌نویسم...
روباه: جالبه، موضوع پایان نامت چی هست؟
 خرگوش: در مورد اینکه یک خرگوش چطور می تونه یک روباه رو بخوره، کار می کنم...
 روباه: احمقانه است، همه کس می‌دونند که خرگوش، روباه  نمی‌خورد...
 خرگوش: مطمئن باش که می تونند، من می تونم اینو بهت ثابت کنم، دنبال من بیا...
 خرگوش و روباه با هم داخل لانه خرگوش شدند و بعد از مدتی خرگوش به تنهایی از لانه خارج شده و به نوشتن خود مشغول شد…
 در همین حال، گرگی از آنجا رد می‌شد…
گرگ : خرگوش چی می‌نویسی؟
 خرگوش: دارم روی پایان نامم که یک خرگوش چطور می تونه یک گرگ رو بخوره، کار می کنم.
گرگ: تو که تصمیم نداری این مزخرفات رو چاپ کنی؟
 خرگوش: البته که چاپ می کنم،می خواهی می تونم امکانشو بهت ثابت کنم؟
 گرگ و خرگوش وارد لانه خرگوش شدند و باز خرگوش پس از مدتی به تنهایی برگشت و به کار خود ادامه داد.....................
و اما در لانه ی خرگوش..... .
 در گوشه ای از لانه ی خرگوش،پوست واستخوان روباه و

 در سوی دیگر مو و استخوان گرگ ریخته بود و
در وسط لانه، شیر قوی پیکری دهان خود را تمیز می کرد...
 نتیجه:
 مهم نیست موضوع پایان نامه شما چیست!؟
اهمیتی ندارد که اطلاعات بدرد بخوری در پایان نامه‌ گردآورده اید یا نه،…
 مسئله ی اساسی پایان نامه این است:
    استاد راهنمای شما کیست؟!؟!





دوشنبه 91/11/9

تعریف ارزش دوست...!!!!!!!!!!

کلمات کلیدی :


I think this is the greatest and truest description
I"ve ever heard for a Friend.....
تصور می کنم این بهترین و واقعی ترین توصیفی ست که تا کنون از دوست شنیده ام


Friends........They love you. دوستان...... تو را دوست می دارند
But they"re not your lover اما معشوق تو نیستند
They care for you, مراقب تو هستند
But they"re not from your family اما از اقوام تو نیستند

They"re ready to share your pain, آنها آماده اند تا در درد تو شریک بشوند 
But they"re not your blood relation. اما آنها بستگان خونی تو نیستند

They are........FRIENDS! !!!! آنها...... دوستان هستند

A True friend...... . یک دوست واقعی

Scolds like a DAD.. همانند پدر سخت سرزنشت میکند

Cares like a MOM.. همانند مادر غم تو را می خورد

Teases like a SISTER.. مثل یک خواهر سر به سرت می گذارد

Irritates like a BROTHER.. مثل یک برادر ادای تو را در می آورد

And finally loves you more than a LOVER. و آخر اینکه بیشتر از یک معشوق دوستت می دارد

Send to all your good friends برای تمام دوستان خوبتان بفرستید

Even me if I"m one of them....حتی برای من، اگر یکی از آنها هستم 



The nicest place 2 be is in someone"s THOUGHTS!
زیباترین مکان برای حضور، افکار دیگران است

 
******************************


 

مراقب قلب ها باشیم

وقتی تنهاییم، دنبال دوست می گردیم

پیدایش که کردیم، دنبال عیب هایش می گردیم

وقتی که از دست دادیمش، دنبال خاطراتش می گردیم

و همچنان تنها می مانیم


هیچ چیز آسان تر از قلب نمی شکند

ژان پل سارتر




دوشنبه 91/11/9

آیا از جنگ بین دو جنس (زن و مرد) خسته نشده اید؟

کلمات کلیدی :


زنان و مردان باهم متفاوت هستند،
در این دو نکته تردیدی نیست.
ولی به جای تاکید روی کیفیت های منفی زن و مرد ،
چرا روی نقاط مثبت آنها تاکید نکنیم؟

بیایید از خانم ها شروع کنیم:
زن ها مهربان ، عاشق و دلسوزند.
زن ها وقتی خوشحالند گریه میکنند.
زن ها برای نشان دادن توجه و علاقه همیشه کارهای کوچکی انجام میدهند.
زن ها برای دستیابی به بهترین چیزها برای همسر و فرزندانشان دریغ نمی کنند.
زن ها قدرت این را دارند که وقتی خیلی خسته هستند و نمی توانند روی پا بایستند ، لبخند بزنند.
زن ها می دانند چگونه یک وعده شام یا ناهار معمولی را به یک فرصت تبدیل کنند.
زن ها می دانند چگونه از پول خود بهترین استفاده را ببرند.
زن ها می دانند که چگونه یک دوست بیمار را تیمار کنند.
زن ها شادی و خنده را به دنیا ارزانی می دارند.
زن ها می دانند چگونه ساعت های متوالی کودکان را سرگرم کنند.
زن ها صادق و وفادار هستند.
زن ها در زیر آن ظاهر نحیف ، اراده پولادین دارند.
زن ها برای یاری رساندن به دوست محتاجشان، همه کار انجام می دهند.
زن ها از بی عدالتی به آسانی به گریه می افتد.
زن ها می دانند چگونه به یک مرد احساس پادشاه بودن بدهند.
زن ها دنیا را مکانی شادتر برای زندگی می سازند.
...


حالا نوبت مردهاست....:
مردان برای حمل اشیاء سنگین و کشتن سوسک و عنکبوتها خوب هستند!!!!
 
حالا آقایون اخماشونو وا کنن و ببینن نتیجه ازدواجشون چیه: (نتایج حاصل از ازدواج آقایون)
قبل از ازدواج : خوابیدن تا لنگ ظهر
بعد از ازدواج : بیدار شدن زودتر از خورشید
نتیجه اخلاقی : سحر خیز شدن

قبل از ازدواج : رفتن به سفر بی اجازه
بعد از ازدواج : رفتن به حیاط با اجازه
نتیجه اخلاقی : با ادب شدن

قبل از ازدواج : خوردن بهترین غذاها بی منت
بعد از ازدواج : خوردن غذا های سوخته با منت
نتیجه اخلاقی : متواضع شدن

قبل از ازدواج : استراحت مطلق بی جر و بحث
بعد از ازدواج : کار کردن در شرایط سخت
نتیجه اخلاقی : ورزیده شدن

قبل از ازدواج : رفتن به اماکن تفریحی
بعد از ازدواج : سر زدن به فامیل خانوم
نتیجه اخلاقی : صله رحم

قبل از ازدواج : آموزش گیتار و سنتور و غیره
بعد از ازدواج : آموزش بچه داری و شستن ظرف
نتیجه اخلاقی : آموزش های کاربردی و مفید

قبل از ازدواج : گرفتن پول تو جیبی از بابا
بعد از ازدواج : دادن کل حقوق به خانوم
نتیجه اخلاقی : با سخاوت شدن

قبل از ازدواج : ایستادن در صف سینما و استخر
بعد از ازدواج : ایستادن در صف شیر و نان 
نتیجه اخلاقی : آموزش ایستادگی

قبل از ازدواج : رفتن به سفرهای هفتگی
بعد از ازدواج : در حسرت رفتن به پارک سر کوچه
نتیجه اخلاقی : امنیت کامل.



دوشنبه 91/11/9

مقدمه جدید گلستان سعدی

کلمات کلیدی :طنز

منت خدای را عزوجل که لذت زن را قندو عسل قرار داد. همو که ازدواجش موجب محنت است و به طلاق اندرش مزید رحمت. هر لنگه کفشی که بر سر ما می خورد مضر حیات است و چون مکرر فرود آید موجب ممات. پس در هر لنگه کفش دو ضربت موجود و بر هر ضربت آخی واجب. 
مرد همان به که به وقت نزاع
عذر به درگاه نساء آورد
ورنه زنش از اثر لنگه کفش
حال دلش خوب به جا آورد
ضربت لنگه کفش، لاحسابش هم از راه رسیده، و جیب شوهر بدبخت را به قیچی خیاطی درآورده و حقوق یکماهه او را به بهانه جوئی بخورد.
شوهر و نوکر و کلفت و فلک درکارند
تا تو پولی به کف آوری و ماشین بخری
شوهرت با کت و شلوار پر از وصله بود
شرط انصاف نباشد که تو مانتو بخری






<      1   2   3   4   5      >
طول ناحیه در قالب بزرگتر از حد مجاز