سفارش تبلیغ
صبا ویژن

بهترین و بروز ترین مطالب موجود را در این وبلاگ بخوانید

خاتم سلیمان نبى(علیه السلام) افسانه یا واقعیت – بخش سوم

کلمات کلیدی :

و) روش قرآن و تورات در نقل حوادث تاریخى

چنان که در جاى دیگر گفته ایم23 به دو عاملى که ابن خلدون گفته، مى توان عامل سومى را نیز اضافه کرد و آن، تفاصیل و جزئیاتى است که در تورات آمده، اما در قرآن مسکوت مانده است.همان طور که برخى از پژوهشگران گفته اند،24 اگر چه بسیارى از حوادث و قضایاى امت هاى پیشین و تاریخ پیامبران، هم در قرآن بیان شده و هم در تورات، و از این نظر موارد مشترکى بین این دو کتاب ـ و تا حدّى انجیل ـ وجود دارد، اما روش قرآن در نقل و بازگویى این گونه مطالب با روش تورات متفاوت است.

قرآن از نقل مطالب تاریخى، هدف تربیتى و عبرت آموزى دارد و از این رو تنها روى نقاط عبرت آموز و مورد نظر که با هدف و مقصود کلام ارتباط دارد، تکیه مى کند و از نقل همه جزئیات صرف نظر مى کند، مثلا تاریخ وقایع، نام محلى که این وقایع در آن ها رخ داده و نیز در بسیارى از موارد، نام اشخاصى را که محور این وقایع بوده اند، هم چون نام اصحاب کهف و تعداد دقیق آن ها ـ ذکر نمى کند، زیرا این جزئیات تأثیرى در نتیجه گیرىِ تربیتى از آن وقایع ندارد، در حالى که تورات، حوادث را با جزئیات و شاخ و برگ فراوان حکایت مى کند. شواهد فراوانى در این زمینه به چشم مى خورد که در صورت مقایسه موارد مشترک در قرآن و تورات، به خوبى جلوه گر مى شود.

به عنوان نمونه مى توان از داستان حضرت آدم یاد کرد. این داستان، هم در تورات آمده است و هم در چند جاى قرآن. اگر این داستان را در قرآن، در سوره بقره و اعراف، که مشروح تر از سوره هاى دیگر بیان شده بررسى کنیم خواهیم دید قرآن نه محل و موقعیت بهشت محل سکونت آدم را بیان کرده، نه نوع درختى که آدم و حوا از خوردن میوه آن نهى شده بودند، نه حیوانى را که شیطان در شکل آن وارد بهشت شد تا آدم و همسرش را اغوا کند، و نه محلى را که آدم و حوا پس از خروج از بهشت، در آن هبوط کردند و….

امّا در تورات همه این جزئیات، بلکه بیش از این ها ذکر شده است، مثلا آمده است که بهشت در شرق عدن بوده، درختى که آدم و حوا از نزدیک شدن به آن نهى شده بودند، در وسط بهشت بوده، آن درخت، درخت زندگى و درخت شناخت خیر و شر بوده، حیوانى که حوّا را وسوسه کرد که از میوه آن درخت بخورد، مار بوده، خداوند مار را که شیطان به شکل آن درآمده بود بدین گونه کیفر کرد که بر روى شکم راه برود و خوراکش خاک باشد و حوّا را نیز بدین گونه کیفر کرد که او و دخترانش در دوران آبستنى در رنج و زحمت باشند! و… .25

....

علامه طباطبایى مى گوید: این که جهان ظرف شش روز از روزهاى هفته آفریده شده در تورات آمده است،26امّا قرآن گرچه آفرینش جهان را در شش روز بارها گفته است،27 لیکن هرگز نگفته و حتى اشاره اى نکرده است که مقصود از شش روز، روزهاى هفته است.28یکى از رازهاى مراجعه مسلمانان به اهل کتاب در تفسیر، این بود که آنان به حکم کنجکاوى و جست و جوگرى طبیعى مى خواستند درباره آفرینش جهان و علل و اسباب هستى و رویدادهاى گذشته، جزئیات و تفاصیلى را که در قرآن مسکوت مانده بود از علماى اهل کتاب فراگیرند و این، یکى از عوامل مهم لغزش آن ها در جهت فراگیرى خرافات و افکار آشفته تورات به عنوان تفسیر قرآن بود.

احمد امین در این زمینه مى نویسد: علاقه و گرایش عقلى انسان و میل طبیعى او به جست و جو درباره هر حادثه، باعث شد که هنگام شنیدن بسیارى از آیات قرآن سؤال هاى متعددى براى مسلمانان در مورد آن هامطرح شود، مثلا هنگامى که داستان سگ اصحاب کهف را مى شنیدند مى گفتند: چه رنگى بود؟ و وقتى درباره داستان شخص مقتول و گاوذبح شده در بنى اسرائیل مى شنیدند: «فَقُلْنا اضْرِبُوهُ بِبَعْضِها29 پاره اى از گوشت گاو [سربریده ]را به آن کشته بزنید» مى پرسیدند: کدام عضو گاو را به کشته زدند؟ هم چنین مى پرسیدند: کشتى نوح چه قدر طول داشت؟

نام پسرى که در داستان بنده صالح و موسى، بنده صالح او را کشت، چه بود؟ و وقتى که آیه «فَخُذْ أَرْبَعَةً مِنَ الطَّیْرِ;30 چهار پرنده را برگیر» را در داستان حضرت ابراهیم مى شنیدند مى گفتند: آن پرندگان از چه نوع بودند؟ یوسف چه ستارگانى را در خواب دید؟ در داستان موسى و شعیب مى پرسیدند: موسى چه مدت براى شعیب چوپانى کرد؟ و آیا دختر کوچک او را به همسرى گرفت یا دختر بزرگش را؟ هم چنین وقتى آیه اى خوانده مى شد که اشاره به آغاز خلقت داشت، از بقیه داستان آفرینش مى پرسیدند، و اگر آیه اى خوانده مى شد که سرگذشتى از پیامبرى نقل مى کرد انتظار داشتند آن حادثه را با تمام جزئیاتش بشنوند.

آن چه این خواسته آن ها را برآورده مى کرد و به کنجکاوى آن ها درباره جزئیات، پاسخ مى داد تورات و حواشى و شروحى بود که بر آن نوشته شده بود و نیز افسانه هایى بود که بر آن افزوده بودند. برخى از یهودیانى که از این گونه تفاصیل و جزئیات در تورات اطلاع داشتند اسلام آوردند و بسیارى از این اخبار از طریق آن ها به محافل اسلامى نفوذ کرد و به عنوان شرح و تفسیر آیات قرآن وارد تفسیر شد… .31

احمد امین در یکى دیگر از نوشته هاى خود در زمینه تاریخ شکل گیرى و تدوین تفسیر از عصر صحابه تا تابعین مى نویسد: بدین ترتیب تفسیر در دوره هر طبقه بعد از طبقه اى دیگر گسترش مى یافت و طبقه بعدى، مباحث طبقه قبلى را نقل مى کرد و یافته هاى خود را بر آن مى افزود و افراد هر طبقه با بسیارى از نو مسلمانان که تا چندى پیش یهودى یا نصرانى یا مجوسى بودند ارتباط برقرار مى کردند، مثلا بعضى از صحابه با وَهْب بن مُنبّه و کعب الأحبار و عبدالله بن سلام و تابعین با ابن جریح ارتباط برقرار کردند.این نومسلمانان یک سلسله اطلاعات و اخبارى داشتند که آن ها را از تورات و انجیل و شروح و حواشى آن ها فراگرفته بودند. مسلمانان نقل و حکایت اخبار و روایات آن ها را در کنار آیات قرآن بى اشکال مى دانستند و بدین ترتیب بود که اسرائیلیات یکى از منابع گسترش تفسیر شد.32

ز) خاتم سلیمان در احادیث

موضوع خاتم سلیمان ـ همچون تفاسیر ـ در احادث فریقین نیز وارد شده و درباره ابعاد مختلف آن، مانند: جنس، شکل ظاهرى، نقش و نوشته نگین آن و… احادیث فراوانى با مضامین مختلف نقل شده است که بعضى از آن ها را تضعیف کرده و از «موضوعات» شمرده اند. این احادیث، چنان وضع آشفته و پراکنده اى دارند که بررسى سندى و محتوایى و جمع بندى آن ها و ارائه نتیجه اى مشخص، بسیار دشوار است و ما ناگزیر، مضمون بعضى از آن ها را از باب نمونه، به اختصار مى آوریم:

1)      حلقه آن انگشترى از طلا، و نگین آن از یاقوت (سرخ) بوده است، این حدیث تضعیف شده است;33

2)      حلقه آن از نقره بود;34

3)      نگین آن از آسمان آمده بود.35ابن جوزى این روایت را ازموضوعات شمرده است;36 4? نگین آن هشت گوش بود;37

4)      وهب بن منبه مى گوید: آن انگشترى از آسمان فرود آمده بود و چهارگوش بود و در یک گوشه آن نوشته شده بود: لا اله الا اللّه وحده لاشریک له محمد رسول الله;38

5)      نقش نگین آن چنین بود: سبحان من ألجم الجنّ بکلماته;39

6)      نقش آن چنین بود: أنا الله لا اله الا انا محمد عبدى. ابن جوزى این روایت را از موضوعات شمرده است;40

7)      نقش آن چنین بود: لا اله الّا الله محمد رسول الله.41 این روایت را ابن جوزى،642عقیلى،643 ابن عدى،44 و ابن حِبّان645 تضعیف کرده اند;

8)      اصمعى گفته است: نقش آن چنین بود: آمنت بالله مخلصاً;46

9)      نامى که برنگین انگشترى سلیمان نقش بسته بود، چنین بود «یهیا شِرُیاً» و این نام، یک کلمه، و از اسماى بزرگ است. این روایت نیز تضعیف شده است.47

10)  نقش آن اسم اعظم بود که مرکب از حروف مقطعه اوائل سوره هاى قرآن بود.48

ح) خاتم سلیمان از مواریث نبوت

از مجموع این روایات مى توان دو نکته را به دست آورد:

الف ـ خاتم حضرت سلیمان از نشانه ها و نمادهاى نبوت و حکومت او بوده، مانند عصاى موسى، اما ملک و حکومتش به آن وابسته نبود;

ب ـ خاتم سلیمان جزء مواریث نبوت بوده که به انبیا و اوصیاى بعدى منتقل شده و در عصر ائمه معصومین(علیهم السلام)به دست آن ها رسیده بود و جزء مواریث امامت (مانند عصا و شمشیر پیامبر اسلام) نزد آن ها محفوظ بوده است و گاهى با آن براى حقانیت وصایت و امامت خود احتجاج مى کردند که ذیلا به عنوان نمونه چندروایت را که گویاى این معناست مى آوریم:

1) طبق روایتى از امام باقر(علیه السلام)، شبى امیرمؤمنان(علیه السلام) بعد از تاریکى هوا در ظلمت، به میان مردم آمد و فرمود: امامى نزد شما آمد که بر تنش پیراهن آدم، در دستش خاتم سلیمان و در مشتش عصاى موسى است.49

2) روزى دو نفر از زیدیه به حضور امام صادق(علیه السلام) رسیدند و در مورد امامت آن حضرت با او صحبت کردند. آن ها که طرفدار امامت عبد الله بن حسن [مثنى ]بودند عقیده داشتند که شمشیر رسول خدا نزد اوست. پس از رفتن آن ها امام صادق(علیه السلام)فرمود: دروغ گفته اند، خدا لعنت شان کند، سوگند به خدا خود عبد الله بن حسن هم آن شمشیر را ندیده است، پدرش هم ندیده است، مگر آن که آن را نزد على بن الحسین دیده باشد. آن گاه امام صادق(علیه السلام) افزود: شمشیر رسول خدا نزد من است، پرچم، زره و سپر رسول خدا نزد من است … الواح موسى و عصاى او و خاتم سلیمان بن داود نزد من است… .50

3) حسین بن موسى بن جعفر مى گوید: روزى در دست ابوجعفر محمد بن على الرضا(علیه السلام) یک انگشترى از نقره دیدم که [در اثر کثرت استعمال] بار یک و نازک شده بود. گفتم: شخصى مثل شما چنین انگشترى مى پوشد؟ گفت: این، انگشترى سلیمان بن داود است.51

4) در روایات فریقین وارد شده است که: مهدى موعود، هنگام ظهور، خاتم سلیمان و عصاى موسى را همراه خواهد داشت.52

نتیجه گیرى

داستان خاتم سلیمان به صورتى که در بعضى از کتاب هاى تاریخى و قصص انبیا و در تعدادى از کتاب هاى تفسیر روایى ـ در تفسیر آیه 34 و 35 سوره ص ـ آمده; یعنى وابستگى ملک و حکومت سلیمان به آن انگشترى، ربوده شدن آن توسط شیطان به مدت چهل روز، خلع سلیمان از ملک در آن مدت و… از اسرائیلیات است.

تنها چیزى که در این زمینه، قابل قبول است و اسناد و شواهد، آن را تأیید مى کند، این است که انگشترى سلیمان، مانند عصاى حضرت موسى(علیه السلام) از نمادها و نشانه هاى ملک و نبوت او بوده است. از روایات استفاده مى شود که انگشترى حضرت سلیمان جزء مواریث نبوت بوده که به انبیا و اوصیاى بعدى منتقل شده و نزد ائمه معصومین محفوظ بوده و به حضرت مهدى (عج) ـ رسیده است و او هنگام ظهور، همان انگشترى و عصاى موسى(علیه السلام) را همراه خواهد داشت.

پی نوشت:

1) و تلخیص الکلام: «و لقد فتنا سلیمان و ألقینا منه على کرسیه جسداً» و ذلک لشدة المرض، والعرب تقول فى الانسان إذا کان ضعیفاً: انه لحم على وضم». کما یقولون: «انه جسد بلا روح» [تغلیظاً] للعلة و مبالغة فى فرط الضعف. (ثم اناب) أى رجع الى حال الصحة و استشهد على الاختصار و الحذف فى الایه بقوله تعالى: ( وَ مِنْهُمْ مَنْ یَسْتَمِعُ إِلَیْکَ وَ جَعَلْنا عَلى قُلُوبِهِمْ أَکِنَّةً أَنْ یَفْقَهُوهُ وَ فِى آذانِهِمْ وَقْراً وَ إِنْ یَرَوْا کُلَّ آیَة لا یُؤْمِنُوا بِها حَتّى إِذا جاؤُکَ یُجادِلُونَکَ یَقُولُ الَّذِینَ کَفَرُوا إِنْ هذا إِلاّ أَساطِیرُ الْأَوَّلِینَ) (انعام، 25) و لو اُتى بالکلام على شرحه لقال: یقول الذین کفروامنهم ـ أى من المجادلین ـ کما قال تعالى: مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللّهِ وَ الَّذِینَ مَعَهُ أَشِدّاءُ عَلَى الْکُفّارِ رُحَماءُ بَیْنَهُمْ تَراهُمْ رُکَّعاً سُجَّداً یَبْتَغُونَ فَضْلاً مِنَ اللّهِ وَ رِضْواناً سِیماهُمْ فِى وُجُوهِهِمْ مِنْ أَثَرِ السُّجُودِ ذلِکَ مَثَلُهُمْ فِى التَّوْراةِ وَ مَثَلُهُمْ فِى الْإِنْجِیلِ کَزَرْع أَخْرَجَ شَطْأَهُ فَآزَرَهُ فَاسْتَغْلَظَ فَاسْتَوى عَلى سُوقِهِ یُعْجِبُ الزُّرّاعَ لِیَغِیظَ بِهِمُ الْکُفّارَ وَعَدَ اللّهُ الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصّالِحاتِ مِنْهُمْ مَغْفِرَةً وَ أَجْراً عَظِیماً (فتح (48) آیه 29) و قال الأعشى فى معنى الأختصار و الحذف:

و کَأنَّ السُّمُوطَ عَکَّفَهَا السِّل کُ بِـعِطْـفَىْ جَیْدَاءَ أمِّ غَـزَالِ (دیوان الاعشى، ص 164)

ولو أتى بالشرح لقال: عکفها السلک [منها].

و قال کعب بن زهیر: زَالُو فَمَا زَالَ أنکَاسُ وَ لاَکُشُفٌَ یوم اللِقَاءِ و لاَسُودٌ مَعَازیِلٌ و انما أراد: فما زال منهم أنکاس و لا کشف. و شواهد هذا المعنى کثیرة (سید مرتضى علم الهدى، تنزیه الانبیاء، ص 166 ـ 167).

2) محمد بن حسن طوسى، التبیان، ج 8، ص 562?

3) در مورد ریشه نفوذ اسرائیلیاتى که در منابع اهل سنت آمده، به تفسیر على بن ابراهیم قمى، وجه روشنى به نظر نمى رسد، اما چنان که ملاحظه شد روایت وى از امام صادق(علیه السلام) مرسل است. از این گذشته، اشکال هاى عمده دیگرى در مورد این کتاب تفسیر مطرح است که در مجموع، آن را از رتبه اعتماد ساقط مى کند. ر.ک: جعفر السبحانى، کلیات فى علم الرجال، ص 307 ـ 316?

4) ابو على فضل بن حسن طبرسى، مجمع البیان، ج 8، ص 476?

5) محمد بن یوسف ابوحیان، تفسیر البحر المحیط، ج 7، ص 381?

6) محمد بن عمر فخر رازى، التفسیر الکبیر (مفاتیح الغیب)، ج 26، ص 182?

7) محمود آلوسى، روح المعانى، ج 12، ص 191?

8) قرطبى، محمد بن احمد انصارى قرطبى، الجامع لاِحکام القرآن، ج 15، ص 201?

9) آلوسى، محمود، روح المعانى، ج 2، ص 191?

10) الدر المنثور، ج 23، ص 180?

11) تفسیر قرطبى، ج 15، ص 199?

12) ابن عساکر، تاریخ مدینة دمشق، ج 22، ص 245?

13) عبد الرحمن ابن جوزى، زادالمسیر فى علم التفسیر، ج 6، ص 339?

14) ابوالبرکات عبدالله بن احمد نسفى، مدارک التنزیل و معانى التأویل، ج 4، ص 42?

15) محمود بن عمر زمخشرى، تفسیر الکشاف، ج 3، ص 328ـ329?

16) تفسیر ابن کثیر، ج 6، ص 61?

17)همان، ص 62?

18)  Asmondai

19) محمد خزاعى، همان، ص 292?

20) «إِنَّ هذَا الْقُرْآنَ یَقُصُّ عَلى بَنِى إِسْرائِیلَ أَکْثَرَ الَّذِى هُمْ فِیهِ مُخْتَلِفُونَ» (سوره نمل (27) آیه 76).

21) «وَ أَنْزَلْنا إِلَیْکَ الْکِتابَ بِالْحَقِّ مُصَدِّقاً لِما بَیْنَ یَدَیْهِ مِنَ الْکِتابِ وَ مُهَیْمِناً عَلَیْهِ…» (سوره مائده (5) آیه 48).

22) ابن خلدون، مقدمة العبر، ص 439?

23) فصلنامه پیام حوزه، شماره 15، سال 1376?

24) محمد حسین ذهبى، التفسیر المفسرون، ج 1، ص 167ـ168?

25) تورات، سفر پیدایش، باب دوم و سوم.

26) در تورات آفرینش آسمان ها و زمین و سایر مخلوقات، به تفصیل به ترتیب روزهاى هفته ذکر شده است، مثلا روز اوّل هفته، آفرینش آسمان ها و زمین و روز و شب، روز دوم هفته، آفرینش خشکى ها و دریاها و روییدن گیاهان در زمین، روز سوم هفته… .

27) سوره اعراف (7) آیه 54; یونس (10) آیه 3; هود (11) آیه 7; فرقان (25) آیه 59; سجده (32) آیه 4; ق (50) آیه 38; حدید (57) آیه 4; مجادله (58) آیه 4?

28) تفسیر المیزان، ج 18، ص 359; تفسیر آیه 38 سوره ق (50).

29) «وَ إِذا قَتَلْتُمْ نَفْساً فَادّارَأْتُمْ فِیها وَ اللّهُ مُخْرِجٌ ما کُنْتُمْ تَکْتُمُونَ * فَقُلْنا اضْرِبُوهُ بِبَعْضِها کَذلِکَ یُحْیِ اللّهُ الْمَوْتى وَ یُرِیکُمْ آیاتِهِ» (سوره بقره (2) آیه هاى 72 و 73).

30) سوره بقره (2) آیه 260?

31) احمد امین، فجر الاسلام، ص 201?

32) همو، ضحى الاسلام، ج 2، ص 139?

33) سید هاشم بحرانى، مدینة المعاجر، ج 1، ص 245 و مجلسى، بحارالانوار، ج 27، ص 34?

34) مجلسى، همان، ج 26، ص 222?

35) هیثمى، مجمع الزوائد، ج 5، ص 152; طبرانى، مسند الشامیین، ج 1، ص 405 و صالحى شامى، سبل الهدى و الرشاد، ج 1، ص 412?

36) متقى هندى، کنز العّمال، ج 11، ص 498?

37) ابن شهر آشوب، مناقب آل ابى طالب، ج 3، ص 444?

38) ابن عساکر، تاریخ مدینة دمشق، ج 22، ص 245?

39) صدوق، عیون اخبار الرضا، ج 1، ص 60; همو، الخصال، ص 335; حرّ عاملى، وسائل الشیعه، ج 3، ص 411، ج 5، ص 102 و مجلسى، همان، ج 11، ص 63?

40) متقى هندى، همان، ج 11، ص 498?

41) هیثمى، همان، ج 5، ص 152، متقى هندى، همان، ج 11، ص 498، صالحى شامى، همان، ج 2، ص 412?

42) ابن عساکر، همان، ج 22، ص 252?

43) الموضوعات، ج 2، ص 197?

44) ابن عدى، الکامل فى الضعفاء، ج 4، ص 47?

45) ابن حبان، المجروحین، ج 1، ص 364?

46) ابن کثیر، البدایة و النهایه، ج 9، ص 189?

47) احمد بن حنبل، العلل و معرفة الرجال، ص 270، ذیل شعیب جبائى.

48) سلیمان قندوزى حنفى، ینابیع الموده، ج 3، باب 97، ص 54?

49) «عن ابى جعفر(علیه السلام) قال: خرج امیرالمؤمنین(علیه السلام) ذات لیلة بعد عتمة و هو یقول: همهمة همهمة، و لیلة مظلمة، خرج علیکم الأمام علیه قمیص آدم و فى یده خاتم سلیمان و عصا موسى» (محمد بن یعقوب کلینى، الأصول من الکافى، ج 1، ص 232; ابوجعفر محمد بن حسن فرّوخ، بصائر الدرجات، ج 14، ص 81).

50) «و ان عندى لسیف رسول الله و ان عندى لرایة رسول الله(صلى الله علیه وآله) و درعه و لأمته و مغفره… و ان عندى الواح موسى و عصاه، و ان عندى لخاتم سلیمان بن داود» (کلینى، همان، ج 1، کتاب الحجة باب ما عند الأئمة من سلاح رسول الله(صلى الله علیه وآله)، ص 232 ـ 233، حدیث 1; شیخ مفید، الأرشاد فى معرفة ححج الله على العباد، ص 275; بصائر الدرجات، باب ما عند الأئمة(علیهم السلام) من سلاح رسول الله(صلى الله علیه وآله)، ص 194، حدیث 2; ابومنصور احمد بن على بن ابى طالب طبرسى، الأحتجاج، ج 2، ص 292 ـ 293?

51) مجلسى، همان، ج 26، ص 222 به نقل از سید ابن طاوس، سعد السعود; گرچه برخى از پژوهشگران رجالى معاصر، بعضى از این روایات را با اسنادى که در بحارالأنوار (از کافى، بصائر الدرجات و…) نقل شده، از نظر سندى تایید نکرده اند، اما مضمون آن ها با توجه به روایات مشابه دیگر، مورد تایید است ر.ک: محمد آصف محسنى، مشرعة البحار، ج 1، ص 287، 477?

52) «خروج دابة الأرض من عند الصفا، معها خاتم سلیمان و عصا موسى» (مجلسى، همان، ج 52، باب علامات ظهوره، ص 194، حدیث 2). «تخرج الدابة و معها خاتم سلیمان بن داود و عصا موسى بن عمران» ابوعبدالله محمد بن یزید قزوینى ابن ماجة، سنن، ج 2، کتاب الفتن، باب 31 (باب دابة الأرض)، ص 1351، حدیث 4066 و محمد بن عیسى ترمذى، سنن، ج 5، ص 21?

مهدى پیشوایى /مدیر پژوهشى گروه تاریخ مؤسسه آموزشى و پژوهشى امام خمینى(قدس سره).