سفارش تبلیغ
صبا ویژن

بهترین و بروز ترین مطالب موجود را در این وبلاگ بخوانید

سه شنبه 92/3/21

مشت خدا

کلمات کلیدی :

دختر کوچولو وارد بقالی شد و کاغذی به طرف بقال دراز کرد و گفت: مامانم گفته چیزهایی که در این لیست نوشته بهم بدی، این هم پولش. بقال کاغذ رو گرفت و لیست نوشته شده در کاغذ را فراهم کرد و به دست دختر بچه داد، بعد لبخندی زد و گفت: چون دختر خوبی هستی و به حرف مامانت گوش می‌دی، می‌تونی یک مشت شکلات به عنوان جایزه برداری. ولی دختر کوچولو از جای خودش تکون نخورد، مرد بقال که احساس کرد دختر بچه برای برداشتن شکلات‌ها خجالت می‌کشه گفت: “دخترم! خجالت نکش، بیا جلو خودت شکلاتهاتو بردار” دخترک پاسخ داد: “عمو! نمی‌خوام خودم شکلاتها رو بردارم، نمی‌شه شما بهم بدین؟ “ بقال با تعجب پرسید: چرا دخترم؟ مگه چه فرقی می‌کنه؟ و دخترک با خنده ای کودکانه گفت: آخه مشت شما از مشت من بزرگتره! پی‌نوشت: داشتم فکر میکردم حواسمون به‌اندازه یه بچه کوچولو هم جمع نیس که بدونیم و مطمئن باشیم که مشت خدا از مشت ما بزرگتره




طنز باغ وحش

کلمات کلیدی :

 

جوانی از بیکاری رفت باغ وحش پرسید:استخدام دارید؟

یارو گفت مدرک چی داری؟ گفت دیپلم!

یارو گفت یه کاری برات دارم،

حقوقشم خوبه پسره قبول کرد.

یارو گفت :

ما اینجا میمون نداریم میتونی بری توی پوست میمون

تو قفس تا میمون برامون بیاد!

چند روزی گذشت یه روز جمعه که شلوغ شده بود،

پسره توی قفس پشتک وارو میزد

از میله ها بالا پائین میرفت.

جوگیر شد زیادی رفت بالا از اون طرف افتاد تو قفس شیره!

داد زد کمککککککککک

شیره افتاد روش دستشو گذاشت رو دهنش گفت،

آبرو ریزی نکن من لیسانس دارم..!




پنج شنبه 92/3/16

داستان بهشت و جهنم...

کلمات کلیدی :

روزی یک مرد با خداوند مکالمه ای داشت: "خداوندا! دوست دارم بدانم بهشت و جهنم چه شکلی هستند؟ "، خداوند او را به سمت دو در هدایت کرد
و یکی از آنها را باز کرد، مرد نگاهی به داخل انداخت، درست در وسط اتاق یک میز گرد بزرگ وجود داشت که روی آن یک ظرف خورش بود، که آنقدر بوی خوبی داشت که دهانش آب افتاد، افرادی که دور میز نشسته بودند بسیار لاغر مردنی و مریض حال بودند، به نظر قحطی زده می آمدند، آنها در دست خود قاشق هایی با دسته بسیار بلند داشتند که این دسته ها به بالای بازوهایشان وصل شده بود و هر کدام از آنها به راحتی می توانستند دست خود را داخل ظرف خورش ببرند تا قاشق خود را پر نمایند، اما از آن جایی که این دسته ها از بازوهایشان بلند تر بود، نمی توانستند دستشان را برگردانند و قاشق را در دهان خود فرو ببرند.

مرد با دیدن صحنه بدبختی و عذاب آنها غمگین شد، خداوند گفت: "تو جهنم را دیدی، حال نوبت بهشت است"، آنها به سمت اتاق بعدی رفتند و خدا در را باز کرد، آنجا هم دقیقا مثل اتاق قبلی بود، یک میز گرد با یک ظرف خورش روی آن و افراد دور میز، آنها مانند اتاق قبل همان قاشق های دسته بلند را داشتند، ولی به اندازه کافی قوی و چاق بوده، می گفتند و می خندیدند، مرد گفت: "خداوندا نمی فهمم؟!"، خداوند پاسخ داد: "ساده است، فقط احتیاج به یک مهارت دارد، می بینی؟ اینها یاد گرفته اند که به یکدیگر غذا بدهند، در حالی که آدم های طمع کار اتاق قبل تنها به خودشان فکر می کنند!"



پنج شنبه 92/3/16

چطور یه رابطه خراب میشه؟

کلمات کلیدی :



چطور یه رابطه خراب میشه؟
L o v e b e a t s
هر دو فکر میکنند طرف مقابلشون گرفتاره
L o v e b e a t sL o v e b e a t s
....


پنج شنبه 92/3/16

کمی تامل در مورد زندگی (قسمت دوم)

کلمات کلیدی :

  
اکنون فکر کنید و سعی کنید به سؤالات زیر پاسخ دهید: 
1. پنج نفر از ثروتمندترین مردم جهان را نام ببرید..
2. برنده‌های پنج جام جهانی آخر را نام ببرید.
3. آخرین ده نفری که جایزه نوبل را بردند چه کسانی هستند؟
4. آخرین ده بازیگر برتر اسکار را نام ببرید.
 نمیتوانید پاسخ دهید؟ نسبتاً مشکل است، اینطور نیست؟
نگران نباشید، هیچ کس این اسامی را به خاطر نمی آورد..
...


پنج شنبه 92/3/16

کمی تامل در مورد زندگی (قسمت اول)

کلمات کلیدی :

به قول یکی از بزرگان : لحظه ها را گذراندیم که به خوشبختی برسیم، غافل از آنکه لحظه ها همان خوشبختی   بودند.

این متن رو بخونید، شاید ارزشش رو داشته باشه، نه اینکه خودم فهمیدمش، فقط خواستم بگم  در چه گروهی هستید.
شاداب باشید
همه ما خودمان را چنین متقاعد می کنیم که زندگی بهتری خواهیم داشت اگر: 
شغلمان را تغییر دهیم 
مهاجرت کنیم
...


پنج شنبه 92/3/16

عاقبت تعریف از خانوم ها ....!!!

کلمات کلیدی :

مرد: عزیزم از وقتی میری ورزش هیکلت خیلی قشنگ شده!

زن: از اولشم هیکلم قشنـــــــــــــــگ بووووووود!

مرد: اون که 100%... هیکلت همیشه قشنگ بوده...

اصلاً من هیکلت رو روز اول دیدم خیلی خوشم اومد...!

زن: یعنی به خاطر هیکلم، فقط با من ازدواج کردی ؟

خیلی هیــــــــــــزی!

مرد: نه عزیزم، عاشق اخلاقت شدم که باهات دوست شدم...

هیکلت واسم مهم نبود!

زن: یعنی چی؟!

پس این همه ورزش میرم، برای کی میرم برا عمم؟!

هیکلم برات مهم نیست؟!!

مرد: عزیزم، موقع دوست شدن مهم نبود، الان که هست...!

زن: یعنی الان میرم ورزش، برات بی اهمیت میشم؟!!

مرد: فدات شم، قربونت بشم، همه چیزت، تمام وجودت، همه خصوصیاتت، برام مهمه!

زن : یعنی باید همه خصوصیات خوب رو داشته باشم که دوستم داشته باشی؟

خیلی نامردی...

چیه پای کسی درمیونه؟؟!!

مرد: بابا، جان مادرت بیخیال شو، چه غلطی کردیم تعریفتو کردیماااا؟؟!!

زن: دیدی... دیدی...

پس از اول درست حدس زدم که یه ریگی تو کفشته که داری ازم تعریف می کنی؟!

برو از جلو چشام دور شو...

یه چند ساعت نمی خوام قیافتو ببینم...




یکشنبه 92/3/12

امتیاز مذهب شیعه بر سایر مذاهب مسلمین

کلمات کلیدی :

شیعه امامیّه همواره، در اصول دین و فروع آن، به عترت پاک رسول خدا(صلى الله علیه وآله) وابسته بوده، و از آنها یک ذرّه هم جدا نشده است. بنابراین رأى و نظر شیعه تابع رأى ائمه عترت(علیهم السلام)است; هم در اصول دین، هم در فروع دین و هم در سایر علومى که از قرآن و سنت گرفته مى شود و یا به آنها تعلق دارد.

در هیچ یک از این قسمت ها، جز به ائمه اهل بیت اعتماد نمى کنند و به دیگرى، در این باره، مراجعه نمى نمایند. بر این اساس، آنها به آیین خداوند متدین هستند و به او تقرب مى جویند، ولى فقط از طریق مذهب اهل بیت. راهى براى انصراف از آنها، براى خود، نمى بینند و دیگرى را به جاى آنان هرگز نمى پذیرند. بر همین منوال نیز ، گذشتگانِ صالح شیعه عمل کرده اند، آنها از زمان امام امیرم?منان، حسن، حسین(علیهم السلام) و امامان نُه گانه از نسل امام حسین(علیه السلام) تا هم اکنون و این عصر، زندگى خویش را بدین گونه سپرى نموده اند.

....

ادامه مطلب...



یکشنبه 92/3/12

روش مبارزه شیعه

کلمات کلیدی :

نخست به دلیل نیازی که در ادامه خواهیم یافت به فرهنگ لغت مراجعه می کنیم و ریشه ی واژگانی آن را می نگریم، می بینیم تقیه از نظر فرهنگ لغت ها به معنای دوری کردن، پرهیز از ضرر و خطر و اسم آن «تقوا» است.

زبیدی در تاج العروس آورده است: اصل آن اوتقی یوتقی بوده، و او آن به سبب کسره ی حرف پیشین، بدل به »یاء» و سپس قلب به تا و در تای بعد ادغام گردیده و «اتّقی یتّقی» شده است.(1) (زبیدی، 1414هـ، 304/20، ماده وقی).

جوهری در الصحاح تقاة را همان تقیه دانسته است:«التقیاه: التقیه. یقال: اتقی تقیه و تقاه، مثل اتخم تخمه» (جوهری، 1407هـ، 2527/6).

سایر لغویون نیز در مورد کلمه ی تقیه نظیر همین برداشت را دارند.

 ....

ادامه مطلب...



یکشنبه 92/3/12

آیا ارواح پرواز می کنند؟!

کلمات کلیدی :

ارواح در جاهایی غیر از محل دفن خود قرار دارند، سوالی که در اینجا مطرح می شود اینکه پس چرا در روایات به «زیارت اهل قبور» سفارش شده است؟

برای پاسخ به این مطلب، توجه شما را به نکاتی چند جلب می نماییم:

الف- روح با جسد ارتباط ویژه ای دارد. وقتی بر سر قبر م?منی حاضر شوند، روحش از «وادی السلام» به سوی قبرش پرواز می کند و از دیدارکننده ی قبرش خشنود می گردد.

از امام کاظم علیه السلام پرسیده شد: آیا م?من زائر قبرش را می شناسد؟

فرمود: «آری، تا زمانی که بر سر قبر است، با او انس گیرد و چون از آنجا رود، دلتنگ می شود». (1)

....

ادامه مطلب...



<      1   2   3   4   5   >>   >
طول ناحیه در قالب بزرگتر از حد مجاز