مدیتیشن به زبان ساده چیزی نیست به جز خاموشی ذهن و با هستی یکی شدن و در خدا حل شدن.
جمل? بالا چکید? باور کسانی است که به مدیتیشن اعتقاد دارند. در جمله فوق بیش از هر چیز به معناگرایی در مدیتیشن و ارتباط با خداوند تأکید شده است. اما به راستی حقیقت مدیتیشن چیست؟ پیامدهای آن کدام است؟ چه نسبتی با تهذیب نفس و خودسازی دارد؟ سؤال مهمتر این است که مدیتیشن با عبادت اسلامی چه تفاوتی دارد؟ آیا این دو با هم یکی هستند؟
ابتدا باید دانست که مدیتیشن منحصر به هیچ مکتب و آیینی نیست. مثلاً همه میدانیم که عقیده به عصمت امامان دوازدهگانه، منحصر به شیعیان است. اما در مورد مدیتیشن این گونه نیست که باور به مدیتیشن مربوط به دین یا آیین خاصی باشد.
البته بعضی از مکاتب اساساً به مدیتیشن اعتقادی ندارند. اما مکاتبی که به مدیتیشن اعتقاد دارند، اگر چه در فنون و مدلهای مدیتیشن با هم کاملاً یکسان نمیاندیشند و هر کدام به صورتی این کار را انجام میدهند، اما اعتقاد به اصل این عمل در هم? آنها وجود دارد.
خاستگاه مدیتیشن
مدیتیشن در شرق، به خصوص در هند جایگاه ویژهای دارد که در غرب با نام «مراقبه» از آن یاد میشود. مدیتیشن در میان مکاتب شرقی، در یوگا جایگاهی رفیع دارد. یوگا از یک طرف با گارد ورزشی وارد شده و از سوی دیگر به متافیزیک و معناگرایی دعوت میکند. اما سرگذشت عبادت در یوگا خواندنی است.
عبادت در یوگا در قالب مراقبه هندی تعقیب میشود. مراقبه هندی که امروزه در غرب از آن به مدیتیشن هم یاد میشود، همان چیزی است که در یوگا برچسب عرفان به خود گرفته و ادعای سعادت بخشی به هوادارن یوگا را دارد.
اگر چه در این نوشتار مدیتیشن را با توجه به جایگاه آن در یوگا بررسی میکنیم؛ اما از آن جا که گفتههای ما در باب اصل مدیتیشن است، هر مکتبی که به مدیتیشن باور دارد، بالتبع این نواقص و نارساییها در مورد آن هم جریان خواهد داشت.
معنای مدیتیشن
یکی از شکلهای عبادت در مکاتب شرقی از جمله در یوگا، «مانترا و مدیتیشن» است که نام «دیانا» هم بر آن اطلاق میشود؛[1]مثلاً مدیتیشن «جاپا» یکی از انواع دیانا است.[2]
برای مدیتیشن فواید زیادی را ادعا کردهاند:
1?مدیتیشن، صلح و آرامش مطلق به انسان ارزانی میدارد که در آن از تفکرات و اوهام خبری نیست.
2? با کمک تمرینهای مدیتیشن یوگا، فرد از حلقه تولد و مرگ(تناسخ) رها میگردد.
3? رهایی از گناه و منیت و رسیدن به خودِ بزرگ.[3]
مهمترین ادعا در مدیتیشن دو خاصیت است: اول با تکرار مانترا روح فرد از گناه مبرّا میشود. دوم این که انسان از حلقههای رنج، تولد و مرگ نجات پیدا میکند.
از آنجا که یکی از مسلّمات مکاتب شرقی، تناسخ و گرفتاری در چرخه «سامسارا» است، از «مانترا» برای این آزادی کمک میگیرند. مانترا از «مان» به معنای فکر کردن و «ترا» به معنای محافظت کردن یا آزاد شدن از حلقهی سامسارا است.
مانترا کلمهای است که هنگام تمرکز و مدیتیشن، آن را مرتباً تکرار میکنند. معادل این عبارت را در فارسی «ذکر» گفتهاند.[4]
در میان مدیتیشنهای یوگا، مراقبه «جاپا» جایگاه ویژهای دارد. جاپا عبارت است از تکرار هر مانترا یا یک نام مقدس، حتی اگر نام یک الهه یا بت باشد.[5]در یوگا ادعا شده از آن رو که تمرینهای مشکل «هاتایوگا» برای اکثر انسانها امکانپذیر نیست. «جاپایوگا» یا تکرار نامهای مقدس، سادهترین راه برای رسیدن به روشنبینی است. [6]
در «گیتا» کتاب مقدس هندو به اهمیت جاپا اشاره شده است که انجام جاپا منجر به «سامادهی» و ارتباط و همدلی با خداوند میگردد. انجام جاپا باید به صورت عادت درآید. همراه با اخلاص، به صورت نیایش، توأم با عشق و ایمان و اعتقاد؛ چون هیچ یوگایی بالاتر از جاپا وجود ندارد. مانترای اُم AUM که ذکر برهمن است، در مراقبه جاپا مورد تأکید است و توصیه و تأکید بر مانترای اُمبرای درک معانی درونی و شهود معنوی در یوگا آمده است.[7]
هدر دادن انرژی معنوی در مدیتیشن
در تهذیب نفس، انسانها باید سرمایههای ذهنی و روحی خویش را در جهت کسب خصلتهای شایسته به کار گیرند و با این ذخایر روحی، به خالق خویش پل بزنند و قدمی در راه رضایت او بردارند.
قوای ذهنی انسان که در متون اخلاقی اسلام، ابزار بسیار قوی برای درک عالم مثال معرفی شده و با نام قوه خیال از آن یاد شده است، یکی از نعمات خداوند برای درک حقایق عوالم بالاتر است. اما جالب این است که در مدیتیشن این قوا نه تنها ابزار دیده نمیشوند، که مانعی برای سلوک معنوی تلقی میشوند.
عملی به نام بیذهنی که در مدیتیشن از آن بارها و بارها به عنوان عمل مثبت نام برده میشود، در حقیقت قائل شدن به مزاحم بودن ذهن است. آن چه در فرآیند مدیتیشن انجام میشود، تخلیه ذهن است و آن چه باید تعقیب شود، راندن و پس زدن خطورات و وسوسههای ذهنی و در نتیجه «مرخص کردن ذهن» است.
چنانکه یک لفظ میتواند انسان را به فضای مدیتیشن وارد کند، همینطور ممکن است سماع صوفیانه، آدمی را به حالتی خلسه گونه ببرد و نوعی از وانهادگی درونی را به ارمغان آورد.[8]بنابر این در مراقبه و مدیتیشن، نیروهای مهاجم نابود نمیشوند و اقدامی برای ریشهکنی اینگونه امواج مزاحم صورت نمیگیرد؛ بلکه عملیات تهذیب، صرف «پس راندن افکار» میشود.
در فرآیند مدیتیشن، مشکل از اساس حل نمیشود و ذهن همچنان منتظر افکار مخرب است و اینگونه افکار، همچنان به سمت ذهن هجوم میآورند. البته در یک اقدام منفعل، با آنها مدارا میشود و با هل دادن ذهن به کناری، فقط جلوی صدمات آنی به ذهن گرفته میشود؛ به عبارت دقیقتر آنچه در حقیقت در مراقبه اتفاق میافتد، رفع است، نه دفع.
نتیجه این که در مدیتیشن هر چند به طور موقت ممکن است انسان از ناحیه ذهن احساس آرامش کند، اما چون ذهن از قوای مفید خالی میشود، عملاً توانمندی جدیدی در آن رخ نمینماید و حتی از تشویشها رهایی نمییابد و اگر زمینهای پیش آید، دوباره ذهن درگیر تنشها و پراکندگیها خواهد بود. در نهایت این که استرسهای ذهنی و تنشهای درونی همچنان باقیاند و قدمی ریشهای در مداوای آنها برداشته نشده است.
مدیتیشن با همدردی چه نسبتی پیدا میکند؟
در مدیتیشن توصیه میشود که باید از شرِّ پراکندگی فکر خلاص شد. به دنبال آن ادعا میشود که ذهن آرام، یعنی رسیدن به آگاهی خالص. این آگاهی خالص همان چیزی است که از جنس معنویت و تهذیب نفس است.
بماند که این آگاهی که ادعا میشود؛ اولاً حاوی هیچ علم و معلومات جدیدی نیست و به علاوه رضایت خداوند را در پی ندارد. اما سؤال مهم این است که اگر این خلوت گزینی اتفاق بیفتد در ساحت روح چه تغییراتی نسبت به هم نوعان رخ میدهد؟ یعنی حال که پیوندی با عالم معنا حاصل نشد، آیا پیامد مثبتی برای انسان دوستی ایجاد میکند(نتیجه اجتماعی)؟ فرایند «نظاره گری محض» که در مدیتیشن مطلوب معرفی میشود، به مرور یک لازم? منفی را ایجاد کرده و به آن دامن میزند.
از آنجا که در مدیتیشن و خلوت گزینی هندی، باید با تمام افکار و خیالات مزاحم، عادی برخورد کرد و فقط شاهد رفت و آمد افکار بود و به نظاره، بسنده نمود؛ نظارهگر باید همه چیز را غیر واقعی ببیند و همه امور را با خود، بیگانه فرض کند و با «عینک وهم» به همه چیز بنگرد. چون اگر قرار باشد با اخبار و رویدادها، جدی برخورد کرده، حسّاسیّت به خرج دهد، «نظارهگری محض» اتفاق نمیافتد.
هرچند آنچه از ناحیه شاهد اتفاق میافتد «بی اعتنایی» در برابر پدیدههای خارجی است، اما در حقیقت، دادن رای موافق به هر چیزی است که در عالم خارج اتفاق میافتد؛ زیرا ناظر، قصد رویارویی با هیچ چیزی را ندارد و خوب و بد همه میآیند و میروند و او فقط باید خود را دور نگه دارد و خویشتن را در معرض قرار ندهد.
نتیجه چنین تعاملی با واقعیات دنیای خارج، دادن رأی ممتنع به همهچیز و کنار کشیدن از هرگونه رفتار اصلاحی در عرصه اجتماع است. آنچه در نهایت رقم میخورد «عدم احساس مسئولیت» در برابر انسانها و از بین رفتن «روح همدردی» با دیگران است.
ممکن است گفته شود کسانی که مدیتیشن میکنند این گونه نشدهاند، در پاسخ میگوییم که قوای عاطفی در انسان بسیار قوی است. خداوند انسانها را مجهز به عواطف و احساسات آفریده و عواطف هیچ گاه کاملاً ریشه کن نشده و بالاخره در باطن انسانها سوسو میزنند. پیامد مدیتیشن تضعیف این عواطف است، نه ریشه کنی آنها.
مدل اخلاقی در اسلام نه تنها عواطف را کم رنگ نکرده، بلکه آنها را ارتقا داده و به رقت آنها کمک میکند. در تهذیب نفس حقیقی، این قوا رشد کرده و به مرتب? بالاتر میرسند. اما در مدیتیشن نه تنها ارتقا نمییابند که تضعیف شده و به مرور به مدارا با همه چیز(چه رویدادهای مثبت و چه منفی) تبدیل میشوند. روشن است که مدارا با رویدادهای منفی در جامعه مطلوب نیست و عرفان حقیقی با مجاهده و اصلاحگری و حماسه و شور همراه است نه با تن دادن به همه چیز.
تفاوت مدیتیشن با خودسازی
بعضی تصور میکنند که نتیجه مدیتیشن، همان چیزی است که در متون اسلامی خودسازی یا تهذیب نفس نام گرفته است. اما باید چند نکته را جهت تفکیک بین تهذیب نفس و مدیتیشن در نظر داشت. مطلب اول این که در اسلام خودسازی در قالب کنار گذاشتن صفات رذیله دنبال میشود. یعنی اگر موفق شود که رذایل اخلاقی همانند دروغ، غیبت، حسد و دیگر صفات ناشایست را کنار بگذارد، به خودسازی نایل شده است.
اما در مدیتیشن اساساً به مبارزه با صفات منفی دعوت نمیشود و کنار گذاشتن رذایل مطرح نیست. روشن است اگر کسی روزانه نه یک بار که چند بار مدیتیشن کند، با صفات روحی خود کاری نکرده است؛ یعنی نه صفات بد را از بین برده و نه صفات نیکو را در خود ایجاد کرده است.
در مدل اخلاقی اسلام، قوای ذهنی نه فقط تعطیل نمیشود، که این قوا پیوسته به شناسایی امیال منفی و هَرَس درون مشغول است. کار ذهن در مراحل ابتدایی سلوک، کمک به پیراستن درون است و در مراحل بالاتر که کار سالک از پیرایش درون به آرایش روح میرسد و سالک با افزودن ذخایر معنوی خود، به مراتب فنا نزدیک میشود، قوای ذهنی با تفکر و تأمل بر آیات آفاقی و انفسی، ایفای نقش میکنند و در مقامات بالاتر با تأمل بر اسما و صفات حق، به عروج روح کمک مینمایند.
نتیجه این که در این مدل، آشفتگی ذهنی از ابتدا شکل نمیگیرد. از آنجا که انرژی ذهن به کار گرفته میشود و قوای او رها نیستند، ذهن پذیرای خطورات و وسوسهها نخواهد بود.
علی(ع) فرمود: «طوبی لمن شَغَلَه عیبه عن عیوب الناس؛ خوش به حال کسی که پرداختن به خود، او را از مشغول شدن به دیگران بازداشته است».[9]
در مدیتیشن یوگا هر چند به بدن توجه ویژه میشود و یوگیها با بدن تکنیکهای زیبایی را انجام میدهند. چون توجه به بدن، با تعالی معنوی و رضایت خداوند پیوند نمیخورد، فقط تقویت نیروی جسمی است و پرورش جسمی در نهایت باعث سرگرمی انسان و حداکثر فایده آن، آرامش ذهن است. صد البته آرامش ذهنی، کمترین ارتباطی با شکوفایی استعدادهای معنوی آدمی و تعالی معنوی او ندارد.
اما در اسلام به بدن(از این نظر که باید به کمال اخروی منجر شود) توجه میگردد و این طور نیست که فرصت محدود عمر به یادگیری تکنیکهای «آسانا» بگذرد و دست آخر هم انسان با کالایی به سرای آخرت قدم گذارد که برای آن منزلگاه سودی ندارد.
چنانکه گفته شد مدل خودسازی در اسلام «مدل کار با ملکات روحی» است؛ یعنی انسان معنوی کسی است که خصلتهای الهی مانند راستگوئی، امانت داری، بندگی خداوند را تحصیل کرده و خصلتهای منفی مانند تهمت، خودخواهی، جاه طلبی و دیگر خصال منفی را در خود ریشه کن کند. طبیعی است که قو? ذهن، نه تنها مانع دیده نمیشوند، بلکه مددکار سالک و زور بازوی عارف تلقی میشوند و برای ایجاد ملکات روحی، بیشترین استفاده از همین قوه صورت میگیرد.
کارشناس حوزوی معنویتهای نوظهور،
حجت الاسلام حمزه شریفی دوست
/925/م11/ر
[1]. جاپا یوگا، ص37؛ دم گستری در یوگا، ص 138 و 139?
[2]. هر گاه توجه بر چیزی متمرکز شود، آن را دارانا خوانند. هر گاه آگاهی و همواری به سوی نقطهتوجه جاری شود، دیانا خوانند. هر گاه همان آگاهی که سرشت نهادینش به پاکی میدرخشد و گویی بیکران است،آن را سمادی خوانند. چون دارَنا و دیانه و سمادی را با هم عمل کنند، آن را سنیَمه خوانند. ر.ک: هستی بیکوشش، یوگا سوترههای پتنجلی، ص 125?
[3]. جاپا یوگا، ص 17 و 34?
[4]. دایره المعارف یوگا، سووامی شیواناندا، ترجمه رضا رامز، ص 45?
[5]. دمگستری در یوگا، ص85 ؛ جاپا یوگا، ص 35?
[6]. جاپا یوگا، ص35?
[7]. همان، ص 203?
[8]. حرکات انرژیزا، بلون و جونز،آرام؛ تجسم خلاق، 1386، ص 58?
[9]. نهج البلاغه، خطبه 176?
منبع:رسا