مسلما آنچه در ابتدا به نظر می رسد این است که شک در دین ، بد بوده و نشانه ی سیاهی قلب است؛ زیرا هدف این است که انسان به یقین برسد. ایمان بایستی توام با یقین باشد. ولی شک وشبهه در جایی که دالان و معبر خوبی برای رسیدن به ایمان و یقین باشد پسندیده است. ایمان چیزی است که انسان باید به آن دسترسی پیدا کند، اما این ایمان از همان ابتدا در انسان وجود ندارد، زیرا تا شک نکند به یقین برساند. لذا می فرماید: «أَوَلَوْ کَانَ آبَاؤُهُمْ لاَ یَعْقِلُونَ شَیْئاً وَلاَ یَهْتَدُونَ» (1) (آیا بایست آنها تابع پدران باشند در صورتی که آنها بی عقل و نادان بودند.)
شهید مطهری می فرماید: «اگر این تشکیکات وارد جامعه نشود خطر است. اگر وارد نشود کم کم مردم آن حالت دینی شان رو به تحجر، و نه تحجر که رو به عفونت می رود. درست مثل آب کاملا صافی که آن را در حوض قرار میدهیم و اگر مدتی بماند می گندد. اگر در مردم یک حالت آرامشی باشد و بر معتقدات دینی و مذهبی تازیانه شک نخورد در آن صورت عوام پیشتاز آن معتقدات می شوند. وقتی عوام پیشتاز بشوند دائم از خودشان چیزی می سازند…». (2)
ولی برخی شک ها نوعی بیماری است، مانند وسوسه، شک کثیرالشک در نماز، وضو و سایر عبادات و طهارت و نجاست. این گونه شک ها و شبهه ها نوعی بیماری و مرض است. زیاد شک کردن نوعی بیماری است.
پی نوشت:
1) سوره ی بقره، آیه ی 170.
2) فصلنامه مطهر، شماره صفر، ص 34 و 35.