بیایئد باور کنیم ، کسی ، چیزی ، نیرویی ، قدرتی ، انرژیی ، توانایی ،، دانایی ... هر چه دوست دارید او را بنامید ولی وجود دارد بدون هیچ تردیدی ، او ما را دوست دارد و مواظب ما می باشد .....
سایه معشوق اگر افتاد بر عاشق چه شد
ما به او محتاج بودیم او به ما مشتاق بود
اول اینکه حرف بزنید
یک آدم صبور و دهنقرص، گیر بیاورید و کل بدبختیها و جفتکهایی که از"الاغ زندگی"خوردهاید را با او تقسیم کنید…
بازگو کردن مشکلات، وزن آنها را کم میکند… علاوه بر آن معمولا وقتی سفره دلتان را جلو کسی باز میکنید، اوهم سفره خودش را برایتان باز میکند و یحتمل می فهمید که شما در این دنیا، تنها آدم کتک خورده نیستید... و این یعنی آرامش..
مرد فقیرى بود که همسرش کره مى ساخت و او آنرا به یکى از بقالى های شهر مى فروخت ،آن زن کره ها را به صورت دایره های یک کیلویى مى ساخت. مرد آنرا به یکى از بقالى های شهر مى فروخت و در مقابل مایحتاج خانه را مى خرید. روزى مرد بقال به اندازه کره ها شک کرد و تصمیم گرفت آنها را وزن کند. هنگامى که آنها را وزن کرد، اندازه هر کره 900 گرم بود. او از مرد فقیر عصبانى شد و روز بعد به مرد فقیر گفت:دیگر از تو کره نمى خرم، تو کره را به عنوان یک کیلو به من مى فروختى در حالى که وزن آن 900 گرم است.مرد فقیر ناراحت شد و سرش را پایین انداخت و گفت:ما ترازویی نداریم و یک کیلو شکر از شما خریدیم و آن یک کیلو شکر را به عنوان وزنه قرار مى دادیم .یقین داشته باش که:به اندازه خودت برای تو اندازه مى گیریم
دختر بچه که بودم، دختران زیبای جوان رو که می دیدم خیلی حسرت می خوردم. دوست داشتم زود به سن و سال اونها برسم تا بتونم خودمو به رخ همه بکشم. بتونم زیبایی خودمو نشون بدم. برنامه های ماهواره ای هم تأثیر زیادی روی من گذاشته بود. زنان و دختران توی ماهواره همیشه عزیز و نور چشم بودند و مدام ازشون فیلم و تصویر پخش می شد....
سکانس دوم:
وقتی به زیبایی رسیدم و بر و رویی پیدا کردم، به خاطر نوع لباس پوشیدنم خیلی مورد توجه بودم، اینقدر جلوه داشتم که ناخودآگاه پسرا و مردای زیادی که با من برخورد داشتند، نمی تونستند حرفی نزنند. خیلی از پسرا در کوچکترین برخورد سعی می کردند نظرم رو جلب کنند و رابطه دوستانه برقرار کنند. متلک شنیدن هم شده بود کار هر روزم...
احتراما به استحضار می رساند از آنجایی که جنابعالی در مورد اوضاع و احوال دینی و علمی و خانوادگی و ورزشی و همینطور در گذر عمر خود دچار مشکلات بسیار زیادی می باشید و بسیار در آن کوتاهی می فرمایید لذا دستور اکید است هر چه زودتر برنامه ای تهیه تا با عمل به آن خود را از این منجلاب رها سازید در غیر این صورت مابقی نعمتهایی که خداوند در اختیار شما قرارداده است همگی از شما باز ستانده خواهد شد و چیزی از آن عاید شما نمی گردد !!!
لازم به ذکر است انجام واجبات و ترک محرمات ، همچنین خدمت رسانی به دیگر انسانها بخصوص اقوام و آشنایان می بایست در سرلوحه کارها قرار داشته باشد .
مشروح کارها و اعمالی که میبایست انجام دهید بصورت مکتوب در کتابی به نام قرآن موجود می باشد و همچنین سنتهای پیامبر و امامان سرمشق کلیه کارها قرار گیرد .
کوه بلندی بود که لانه عقابی با چهار تخم، بر بلندای آن قرار داشت. یک روز زلزله ای کوه را به لرزه در آورد و باعث شد که یکی از تخم ها از دامنه کوه به پایین بلغزد. بر حسب اتفاق آن تخم به مزرعه ای رسید که پر از مرغ و خروس بود. مرغ و خروس ها می دانستند که باید از این تخم مراقبت کنند و بالاخره هم مرغ پیری داوطلب شد تا روی آن بنشیند و آن را گرم نگهدارد تا جوجه به دنیا بیاید.