سفارش تبلیغ
صبا ویژن

بهترین و بروز ترین مطالب موجود را در این وبلاگ بخوانید

چهارشنبه 92/1/14

توصیه آیتالله میرزا جواد تبریزی برای آرامش در خواب

کلمات کلیدی :

آیت الله میرزا جواد تبریزی برای خوابیدن با آرامش به فرزندش توصیه می کند:

فرزندم! اعمال مستحب فراوان است، شما هر ذکر و دعایى را که قبل از خواب بخوانید ان شاءاللَّه مأجور خواهید بود.
اگر بتوانید شب‏ها قبل از خواب، دو رکعت نماز و سوره«ملک» را بخوانید و«زیارت عاشورا» را زمزمه کنید در کسب آرامش مؤثر خواهد بود. در هر حال شما هر کار مستحبى را قبل از خواب انجام دهید ان شاء اللَّه در کسب آرامش مؤثر خواهد بود. از صلوات غافل نباشید که حلّال مشکلات است؛«دعاى فرج» را زمزمه کنید و در نهایت در رختخواب کارهاى روزتان را مرور نمایید. هرکدام اشتباه بوده سعى کنید جبران کنید و به فکر آن باشید که دیگر تکرار نشود و یا اگر قابل اصلاح است اصلاح کنید. خود را به ایزد منان سپرده و گونه خود را بر زمین بگذارید و بگوید«الهى لا تکلنى الى نفسى طرفة عین ابداً».




سه شنبه 92/1/13

سخنان آموزنده شیخ رجبعلی خیاط

کلمات کلیدی :

♦ قیمت تو به اندازه خواست توست،اگر خدا را بخواهی،قیمت تو بی نهایت است و اگر دنیا را بخواهی،قیمت تو همان است که خواسته ای رجبعلی خیاط

♦ دین حق همین است که بالای منبرها گفته می شود،ولی دو چیز کم دارد:یکی اخلاص و دیگری،دوستی خدای متعال رجبعلی خیاط

♦ هی نگو دلم اینطور می خواهد،ببین خدا چه می خواهد. رجبعلی خیاط

♦ خدا همه عالم را برای شما و شما را برای خودش آفریده است.ببینید که چه مقام و منزلتی برای شما آفریده است. رجبعلی خیاط

♦ قاشق برای خوردن غذا خوب است و فنجان برای چای نوشیدن و...انسان هم تنها برای آدم شدن خوب است. رجبعلی خیاط

♦ مقدسها همه کارشان خوب است فقط باید منیت خود را با خدا عوض کنند. رجبعلی خیاط

♦ اغلب مردم اظهار میدارند که ما امام زمان را از خودمان بیشتر دوست داری،حال که اینطور نیست زیرا اگر او را بیشتر از خود دوست داشته باشم،باید برای او کار کنیم،نه برای خود رجبعلی خیاط

♦ اگر چشم برای خدا کند می شود(عین اللّه) و اگر گوش برای خدا کار کند می شود(اذن اللّه) و اگر دست برای خدا کار کند می شود(ید اللّه) تا می رسد به قلب انسان که جای خداست. رجبعلی خیاط

♦ همه خودهای انسان از خودپرستی است.تا خداپرست نشوی به جایی نمی رسی. رجبعلی خیاط

♦ فرهاد هر کلنگی که می زد به یاد شیرین و به عشق او بود.هر کاری انجام می دهی تا پایان کار،باید همین حال را داشته باشی.همه فکر و ذکرت باید خدا باشد،نه خود... رجبعلی خیاط

♦ از کلمه (ما) بگذرید،آن جا که در کارها کلمه(من) و (ما) حکومت می کند،شرک است. رجبعلی خیاط

♦ وقتی خدا را شناختی،هر چه می کنی باید خالصانه و عاشقانه باشد.حتی کمال خود را هم در نظر نگیر.نفس بسیار زیرک و پیچیده است و دست بردار نیست.به هر نحو شده میخواهد خود را وادار کند. رجبعلی خیاط

♦ در هر نفس کشیدن،امتحانی است.ببین با انگیزه رحمانی آغاز می شود یا با انگیزه شیطانی آمیخته می گردد. رجبعلی خیاط

 




اس ام اس با موضوع امام زمان

کلمات کلیدی :

لبهای تو سوره سوره تفسیر خداست
چشمان تو بی ریاتر از آینه هاست
ای سبزترین سبزترین سبزترین
سیمای تو سین هشتم سفره ی ماست
.
.
.
آمد بهار و گلرخ من در سفر هنوز
خندید و ابر چشم من از گریه تر هنوز
آمد درخت گل به بر اما چه فایده ؟
کان سرو گلعزار نیامد به بر هنوز
.
.
چون لاله به نوروز قدح گیر به دست
با آن گل نرگسی گرت رخصت هست
میکوش به خدمتش که آن نوح نجات
بر اوج فراز می برد ذره پست
.
.
صد مبارک به تو آن عید که فردا باشد
نوروز نوید وصل دلها باشد
امید که با فضل خداوند جلی
سال فرج مهدی زهرا باشد
.
.
خوشا به حال سال 91 ، ماه دوازدهمش را دید و عمرش به سر رسید !
میترسم عمرم به سر برسد و ماه دوازدهمم را ندیده باشم …
.
.
بی تو اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها هجری و شمسی همه بی خورشیدند
سیر تقویم جلالی به جمال تو خوش است
فصلها را همه با فاصله ات سنجیدند
تو بیایی همه ساعتها ، ثانیه ها
از همین روز همین لحظه همین دم عیدند
فرستنده : فائزه
.
.
آسمان غرق خیال است کجایی آقا ؟
اولین جمعه سال است کجایی آقا ؟
یک نفس عاشق اگر بود زمین می فهمید
عاشقی بی تو محال است ، کجایی آقا ؟
فرستنده : فرصاد
.
.
یادمان باشد اگر حال خوشی پیدا شد
جز برای فرج یار دعایی نکنیم !
.
.
در بهاری که پر از معجزه و احساس است
هفت سینم ، سین سیمای تو را کم دارد
.
.
یا رب عید است عطا بر همه ده
بر ماتم و اندوه همه خاتمه ده
پایان غم همه ظهور مهدیست
تعجیل فرج به مهدی فاطمه ده
.
.
خوش آن دمی که بهاران قرارمان باشد
ظهور مهدی زهرا بهارمان باشد
.
BeroozTarinha.com
.
بهار همه طراوتش را مدیون یک گل است : گل زیبای نرگس …
.
.
عید است ولی بدون او غم داریم
عاشق شده ایم و عشق را کم داریم
ای کاش که این عید ، ظهورش برسد
اینگونه هزار عید با هم داریم
فرستنده : فائزه
.
.
بر چهره گل نسیم نوروز خوش است
در صحن چمن روی دل افروز خوش است
از دی مهراس چون بهار آمدنی است
و ایام ظهور آن ستم سوز خوش است
.
.
زمان می گذرد و زمانه پیر می شود
تنها یاد توست که هر ثانیه در دلم جوانه می زند
تو تکرار می شوی و من هر روز به شوق حضورت دلتنگ می شوم
تیک تاک ثانیه ها به وقت قرار عاشقیست
ساعتم رابه وقت دلم کوک کرده ام
چون ثانیه ها را تند تند می شمارد …
.
.
بیا وگرنه در این انتظار ، خواهم مرد
اگر که بی تو بیاید بهار ، خواهم مرد
به روی گونه من ، اشک سالها جاری است
و زیر پای همین آبشار خواهم مرد
خبر رسید که تو با بهار می آیی
در انتظار تو من تا بهار خواهم مرد
نیامدی و خدا آگه است من هر روز
به اشتیاق رخت چند بار خواهم مرد
.
.
خودت گفتی وعده در بهار است
بهار آمد دلم در انتظار است
بهار هر کسی عید است و نوروز
بهار عاشقان دیدار یار است




پنج شنبه 92/1/8

زشتی گناهت را بپذیر بعد توبه کن

کلمات کلیدی :

به گزارش فرهنگ نیوز :  توبه در لغت به معنای بازگشت است. وقتی گفته می شود فردی توبه کرد به منظور پشیمانی و بازگشت آن فرد از رفتاری آلوده به گناه است.

از مطالعه بسیاری از روایات می توان دریافت که گناه نوعی مرض است با این تفاوت که بیشترین تاثیرش بر روح آدمیست.  برفرض، اگر فردی خواسته یا ناخواسته مسموم شود، با تکیه به عقل خود می تواند به راحتی بفهمد که برای دفع و از بین بردن سم باید دارو مصرف کند، در مورد گناه نیز چنین است، فرد گناه کار باید دارویی مصرف کند که تاثیرات گناه بر روح خویش را از بین ببرد، توبه به عنوان موثرترین داروی از بین برنده گناه در آدمی ذکر شده است.

آثار تربیتی توبه
توبه آثار تربیتی بسیاری دارد، گاهی ممکن است انسان گمان کند که توبه برای پی بردن به آثار تربیتی است. اگر بخواهیم روح را به جسمی تشبیه کنیم، وقتی در جسم ما بعضی از فعل و انفعالات فیزیولوژیک صورت می گیرد، مقابل آن موادی از برخی از غدد مغذی ترشح میشود و وارد خون میشود. در روح نیز این چنین است،  تا ما کار بدی انجام می دهیم در روح ما غده هایی ترشح می شوند تا آن کار را توجیح کنند. عصبانی می شویم . ناسزا می گوییم و بعد از آن با دادن حق به خود شروع به دفاع کردن از رفتار اشتباه خود می کنیم. باید بدانیم که این یک وضعیت خطرناکی برای روح انسان هست، زیرا وقتی نمی تواند از اشتباه خود دفاع کند مجبور می شود اعتقادات خود را زیر سوال ببرد. در مورد همین مسئله در قران نیز آمده است : کسانی که کار بد می کنند در آخر خدا را تکذیب می کنند .

اگر چنین حالتی در منش سیاسی ، رفتار اجتماعی ، رفتار فردی و اخلاق خانواده ها ایجاد بشود، انسان به انسان غیر قابل برگشت تبدیل خواهد شد. اینجاست که اثرات تربیتی توبه که همان از بین بردن  رفتار دفاعی غلط انسان است اهمیت پیدا می کند. تا انسان اشتباه خود را بپذیرد و سعی در جبران و تصحیح اشتباه خود کند.

اعتراف به گناه یکی از  نشانه های وجود ظرفیت های رشد در انسان که همان انتقاد پذیری است را به خوبی نشان می دهد.

وسوسه های شیطانی
از شیطان می پرسند : که تو چه وقت هلاک می شوی ؟ می گوید : وقتی انسان توبه می کند . در این موقع من او را وادار به گناه نمیکنم چون انسان توبه کاری است . از هوای نفس استفاده می کنم و دوباره او را هلاک می کنم .

هوای نفس با اطاعت از خواسته های موقت و بی منفعت دل در انسان تقویت می شود، به طوری که تبعیت از آن برای انسان امری عادی می شود و در نتیجه از اهمیت عناصر مقدس در انسان می کاهد.

شیوه برخورد
باید در مقابل با کسانی که به این امراض دچارند با دقت عمل کنیم، برخی با موضع گیری شیوه تهاجمی را در مقابل این افراد به کار می گیرند که گاه مجربه شکستن غرور فرد می شود، که همانطور که شیوه غلطی است نتیجه ای نیز دربر نخواهد داشت.

اما رفتار صحیح در مقابل با چنین افراد این گونه است که باید به آنها محبت کرد و میدان داد تا متوجه اشتباه خود شوند، در مرحله های بعدی با یک قهر که آن هم نباید تداوم پیدا کند. فقط بدین جهت که صرفا علت رفتار شما فرد را به فکر فرو برده و متوجه اشتباهش کند.

در همین مورد در سوره ی توبه آمده است، پیامبر جواب سلام آنها را نداد و آنها تنها شدند و به کوه رفتند . دلشان از هم گرفت . حتی از همدیگر جدا شدند تا حسابی پشیمان بشوند . تنها شدند و دلتنگی بوجود آمد . خدا به سمت آنها توبه کرد و آنهاهم توبه کردند.

پذیریش توبه
خداوند رحمان در قرآن می فرماید: من بسوی بندگانم توبه کردم تا آنها بسوی من توبه کنند. پس توبه خداوند به سوی انسان مقدمه پذیرش توبه انسان است.




افرادی که دچار فشار قبر می شوند

کلمات کلیدی :

خداوند قادر قهار کوچک‌ترین بد اخلاقی را در این «محبوب‌ترین کانون» برنمی‌تابد و بدون عقاب نمی‌گذارد، هرچند که به مقام سعد بن معاذ نیز نایل گشته باشیم. یعنی اگر بازوی ولایت و امام زمانت نیز شده باشی، اگر در اخلاق خانوادگی ات نقصی باشد، به همان میزان باید حساب پس بدهی.

سعدبن‌معاذ یکی از بهترین اصحاب و یاوران پیامبر (صلوات الله علیه و آله) بود. او بزرگ و آقای انصار و از نخستین کسانی از مردم مدینه بود که اسلام آورد و پیامبر را به مدینه دعوت کرد. او بازوی ولایت و رسالت بود.

وقتی که خبر رحلت سعدبن‌معاذ را به پیامبر دادند، آن حضرت به سرعت با پای پیاده و برهنه به سوی جنازه سعد شتافتند در حالی که در بین راه عبا از دوش مبارکشان افتاد و حضرت اعتنایی نکردند.

به هنگام تشییع جنازه سعد دیدند که رسول خدا (صلّی الله علیه و آله) در پشت تابوت، سمت راست تابوت، جلوی تابوت و سمت چپ تابوت حرکت می‌کنند. پرسیدند: «یا رسول الله، این چه حالی است که از شما می‌بینیم؟!» فرمودند:

به خدا، دستم در دست برادرم جبرائیل است که مرا دور تابوت سعد طواف می‌دهد. اینک جبرائیل و میکائیل به همراه هفتاد هزار ملک در تشییع جنازه سعد شرکت کرده‌اند.1

پیامبر اکرم (سلام الله علیه و آله) با دست مبارک خویش بدن مطهر سعد را درون قبر گذاشت و برای او از خداوند طلب مغفرت فرمود.

مادر سعد وقتی این صحنه را دید، خطاب به فرزندش سعد گفت: «یا سعد، هنیئاً لَکَ الجَنَّةُ؛ فرزندم، بهشت گوارای وجودت باد!»

پیامبر با شنیدن این جمله چهره درهم کشید و با ناراحتی و عتاب فرمود:

مادر سعد! درباره امر پروردگار این‌گونه با قاطعیت سخن مگو! همینک قبر، چنان فشاری بر فرزندت سعد وارد ساخت که شیری که در دوران کودکی از سینة تو نوشیده بود، از سر انگشتانش خارج شد.2

همه مات و مبهوت مانده بودند، آخر چرا؟ کسی که هفتاد هزار ملک به تشییع جنازه‌اش آمده‌اند و پیامبر با دست خویش او را دفن کرده و برایش طلب مغفرت فرموده‌اند، چرا باید چنین فشار قبری داشته باشد؟ حضرت در پاسخ فرمودند:

آری، برای آن که اخلاقش با اهل و عیالش اندکی بد بوده است.
واژة “سوءٌ” در سیاق نکره آمده است تا نشانه تصغیر باشد. یعنی نه آن که به طور مطلق بد اخلاق بوده، بلکه بدین معناست که اخلاقش با اهل و عیالش اندکی بد بوده و در عرصة اخلاق خانوادگی کامل نبوده است.

ممکن است این سوال مطرح شود که آیا شرکت هفتاد هزار ملک در تشییع جنازة سعد و طلب مغفرت پیامبر برای او برای برداشته شدن فشار قبر از وی سودی نبخشید؟!

جواب این است که «بد اخلاقی» حق الناس به گردن انسان می‌اندازد. طلب مغفرت ملائکة الله و پیامبر، باعث بخشیده شدن حق الله می شود. اما در مورد حق الناس، باید صاحب حق بگذرد تا خدا هم بگذرد. خداوند از حق خویش خیلی زود می‌گذرد؛ چرا که سریع الرِّضا است، اما گذشتن از حق مردم را به گذشتن صاحب حق واگذار فرموده است. سعد بن معاذ با بد اخلاقی خانوادگی‌اش، حق همسر وفرزندان خویش را ضایع کرده است و تا ایشان از او به طور کامل راضی نشوند و او را حلال ننمایند، خدا هم از او نمی‌گذرد.

بدین‌سان رعایت «اخلاق خانوادگی» به طور کامل در کانون خانواده از سوی تمام اعضای خانواده ضرورت می‌یابد؛ چراکه خداوند قادر قهار کوچک‌ترین بد اخلاقی را در این «محبوب‌ترین کانون» برنمی‌تابد و بدون عقاب نمی‌گذارد، هرچند که به مقام سعد بن معاذ نیز نایل گشته باشیم.

یعنی اگر بازوی ولایت و امام زمانت نیز شده باشی، اگر در اخلاق خانوادگی ات نقصی باشد، به همان میزان باید حساب پس بدهی و عقاب متحمل شوی؛ چرا که نقدکنندة اعمال تو بصیر و تیزبین است.

به اندازه سر سوزنی اخلاق نیک در خانواده نشان داده باشی، پاداشش را می‌بینی: (فَمَن یَعمَل مثقال ذَرَّةٍ خَیراً یَرَهُ)3 و به اندازه سر سوزنی اخلاق بد نشان داده باشی، عقابش را می‌بینی: (وَ مَن یَعمَل مِثقالَ ذَرَّةٍ شَرّاً یَرَهُ).4

پی نوشت ها:

1? شیخ طوسی، الأمالی، ص427، ح955?

2? پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله): «مَه یا اُمِّ سَعدٍ، لا تجزمی علی ربک، فإن سعدا قد اصابته ضمه، قال: فرجع رسول الله ورجع الناس، فقالوا له: یا رسول الله، لقد رایناک صنعت علی سعد ما لم تصنعه علی احد، انک تبعت جنازته بلا رداء ولا حذاء… وامرت بغسله وصلیت علی جنازته، ولحدته فی قبره، ثم قلت: إن سعدا قد أصابته ضمة! … فقال (صلّی الله علیه و آله): نعم انه کان فی خلقه مع اهله سوء» علامه مجلسی، بحارالانوار، ج6، ص220، ح14، و شیخ طوسی، الأمالی، ص427، ح955؛ شیخ صدوق، الأمالی، ص315، ح2?

3? زلزال (99)، 5?

4? زلزال (99)، 6?




مسجد سهله

کلمات کلیدی :

مسجد سهله، در اطراف کوفه، در دو کیلومترى شمال غربى مسجد اعظم کوفه، کهن‏ترین مکان منتسب به حضرت بقیةاللّه(عج) است.


مسجد سهله،در زمینی خالی از سکنه که اطراف آن پوشیده از ماسه های قرمز است ساخته شده است.
شکل هندسی مسجد سهله تقریباً به صورت مستطیل با طول 140 متر، عرض 125 متر و مساحتی بالغ بر 17500 مترمربع است. ارتفاع دیوارهایی که آن را احاطه کرده حدود 22 متر است که هر یک از اضلاع چهارگانه آن به وسیله برجهای نیم دایره ای از طرف خارج و به فاصله های مساوی تقویت می شوند. در میانه ضلع شرقی دیوار، مناره ای به ارتفاع 30 متر وجود دارد. در اصلی مسجد در میانه ضلع شرقی در مجاورت این مناره قرار دارد.
مجموع فضای مسجد از دو قسمت شبستان و صحن تشکیل شده است. شبستان که در قسمت جنوب به طول 120 متر و عرض 5/5 متر بنا شده است حدود 660 متر مربع مساحت دارد و از طریق ایوانکهایی به عنوان ورودیهای شبستان به صحن مسجد متصل می شود که قدمت تاریخی این ایوانکها به قبل از 750ق. می رسد.
در احادیث مأثور از امامان، مسجد سهله، به عنوان اقامت گاه شخصى حضرت ولى عصر (علیه‏السّلام) در عصر ظهور معرّفى شده است.
بدانکه بعد از مسجد کبیر کوفه مسجدى به فضیلت مسجد سهله در آن عرصه نیست و آن خانه حضرت ادریس علیه السلام و حضرت ابراهیم و محلّ ورود حضرت خضر علیه السلام و مسکن آن حضرت است و از حضرت صادق علیه السلام منقول است که به اَبُوبَصیر فرمود اى ابومحمّد گویا من مى بینم حضرت صاحب الا مر علیه السلام در مسجد سهله فرود آید با اهل و عیالش و منزل آن حضرت باشد... مفاتیح الجنان

در احادیث فراوانی به صراحت اعلام شده که اقامتگاه شخصی امام مهدی(عج)در دوران ظهور، مسجد مقدس سهله است :
1. محدثان عالی مقام شیعه، با اسناد معتبر، در مجامع حدیثی خود روایت کرده­اند که روزی در محضر حضرت امام صادق(ع) از مسجد سهله گفت و شنود شد، فرمودند: «آنجا اقامتگاه صاحب ماست؛ هنگامی که با خانواده­اش قیام کند». کافی،ج3، ص 495.
2. بیش از یک قرن پیش از ولادت امام مهدی(عج)، امام صادق (ع) به یار باوفایش ابوبصیر، فرمود:
« ای ابا محمد! گویی فرود آمدن قائم(ع‍ج) را با اهل و عیالش در مسجد سهله، با چشم خود می بینم»
ابوبصیر عرضه داشت: آیا محل اقامت دایمی آن حضرت در مسجد سهله خواهدبود؟
حضرت فرمود: آری، سپس فرمود: مسجد سهله اقامتگاه حضرت ادریس بود.
مسجد سهله اقامتگاه حضرت ابراهیم خلیل الرحمان بود.
خداوند، پیامبری را مبعوث نکرده جز اینکه در مسجد سهله نماز گزارده است.
مسجد سهله، پایگاه حضرت خضر(ع) است.
کسی که در مسجد سهله اقامت کند، همانند کسی است که در خیمه رسول اکرم(ص) اقامت کند.
مرد و زن با ایمانی یافت نمی شود، جز اینکه دلش به سوی مسجد سهله پر می زند.
هیچ کس در مسجد سهله نماز نمی­گزارد که با نیت راستین خدا را بخواند ، جز اینکه او را با حاجت برآورده شده از آنجا بر می­گرداند.
هیچ کس نیست که در مسجد سهله به خدا پناهنده شود، جز اینکه خداوند او را از آنچه بیم دارد، پناه دهد.
ابوبصیرعرض کرد: فضیلت بسیار بزرگی است!
امام صادق(ع) فرمود: آیا برایت بیفزایم.
عرض کرد : بلی .
فرمود: مسجد سهله از آن بقعه­ هایی است که خداوند دوست دارد، او را در آنجا بخوانند.

شب و روزی نیست که فرشتگان به زیارت مسجد سهله نشتابند و در آنجا به عبادت حق تعالی نپردازند. اگر من در آن سامان سکونت داشتم، هیچ نمازی را جز در مسجد سهله نمی­خواندم. ای ابا محمد! اگر مسجد سهله هیچ فضیلتی جز فرود آمدن فرشته­ها و اقامت پیامبران نداشت، همین فضیلت بس بود، در حالی که این همه فضیلت دارد.
آنچه از فضایل مسجد سهله برای تو بازگو نکردم، بیش از فضایلی است که برایت گفتم.». بحارالانوار،ج100،ص 436.
3. مفضل در ضمن حدیث مفصلی از محضر امام صادق(ع) پرسید که منزل امام مهدی(ع‍ج) و مرکز اجتماع شیعیان کجا خواهد بود؟
امام صادق (ع) در پاسخ او فرمود: «مرکز حکومت او کوفه و مرکز قضاوتش، مسجد اعظم کوفه و مرکز بیت المال و محل تقسیم غنائم مسلمانان، مسجد سهله و محل خلوت و مناجاتهایش تپه­های سپید و نورانی نجف اشرف است». بحار الانوار،ج53، ص 11.




سه شنبه 91/12/29

آخرین نبرد نور و ظلمت-2

کلمات کلیدی :

او آنچنان بر جهان هسی سیطره خواهد داشت که ارواح مردگان از عالم دیگر را برای مردم احضار خواهد کرد و آنها برای مردم سخن خواهند گفت .می فهمید وقتی او مردگانی را از چهان دیگر بیاورد و در تلوزیون شما ظاهر شوند و برایتان سخن بگویند یعنی چه ؟ می دانید چه احساس ایمانی به مردم دست می دهد ؟ او در آسمان است . (نمی خواهم در این مقوله از گفته های دیگران بگویم که خارج از احادیث پیامبر و امامان باشد ولی اشاره ایی میکنم که اگر کسی نخواست قبول نکند و بگوید من فقط احادیث پیامبر را قبول دارم . ولی ذکرش ضرر ندارد ). نوستر آداموس همان پیشگوی فرانسوی میگوید زمانی به این شکل خواهد آمد :(- کلمه شبه خدایی(خدایی) به جسم خواهد داد درک آسمان ، طلا سرپوشیده و رمزی در جذبه عرفانی کفر آمیز قالبها ، روح وعاطفه ، قوه درک و ذهن دارای تمامیت توانایی میشوند) پس باید تجسم کنیم که در دوره ایی که مردم در اوج پیشرفت علمی هستند وقتی پیرو و مصدق موجودی با ادعای خدایی می شوند یعنی چه و آن موجود با چه هیبتی خواهد آمد . برای اینکه بفهمیم او چگونه نظر خود را اعمال می کند باید بفهمیم چرا او سوار بر موجود دیگر می آید . او حتما باید از مو جود زمینی دیگر استفاده کند . پس ببینیم این موجود کیست و او چگونه از او استفاده می کند . به دو مورد اشاره می کنم .

1- او چوانی مومن را شقه می کند و هر کدام را در اطراف زمین به عنوان راه روشن و واضح قرار می دهد . یعنی ای مردم زمین ! راه فقط این قطعات است . اگر دقت کنیم می بینیم که راه که نمی تواند جسم یک جوان باشد ، حتما غیر جسمانی است . راه باید ایده ها ، نظرات و یا تفکرات یک فرد اشد .

2- دجال سوار بر موجودی موحد و مومن به الله می آید که تغمه هایی دارد و مردم پیرو دجال با ترتیبات دجال ، دنبال این نغمه ها می روند و گمراه می شوند .ولی خود آن موجود موحد اولین بر گردنده بر علیه دجال است . پس می بینیم هر دو صفت آنها که مورد استفاده دجال قرار می گیرند ایمان به الله است و مخالف دجال. از مقایسه این دو موجود مومن به الله در می یابیم که نغمه ها همان قطعات جوان مومن می باشد . که حتما باید تفکرات ، ایده ها و غیره باشد .که با تقدیر و سرنوشت یا سلیقه ها ی فکری مردم در آمیخته شود . این نمی تواند باشد جز اینکه مردم باید بتوانند افکار آن جوان را بخوانند و درک کنند . واین باید جهانی باشد چون می گویند او قطعات را در دو طرف زمین قرارمیدهد . پس همه جهانیان باید این افکار او را بخوانند که البته ایمان واقعی او نیست و او می داند که دجال با آرایش یا دروغ قاطی کردن آنها مردم را اغوا می کند . و این می تواند معجزه دجال باشد .

من آن موجود زمینی را چون موحد است و توحید تنها خاص انسان است جستجو کردم ببینم نامش چیست و از اعراب سوال کردم که فقط یکی جواب داد وگفت او دابه است از سایتهای دیگر ایرانی پرسیدم گفتند خیلی کم در این مورد اشاره شده و در مورد اصالت آن می توان شک کرد ولی آن را حمار گفته اند . که البته من آن را نمی پذیرم توحید و ایمان الله فقط منحصر به انسان است . آنهم انسانهای سعادتمند . و این نغمه ها یا همان قطعات نمی تواند همان علایمی باشد که آنتی کریست (به گفته مسیحی ها ) وعده عملی و واقعی شدن آنها را می دهد ؟ و از اینجا این گفته از روایت علی (ع) مشخص نمی شود که دجال می گوید تقدیر آدمیان پیش من است؟

حال اگر مردم با این افکار و ایده های سطحی دابه یا آن جوان مومن به طور مداوم در جریان زندگی محشور باشند این نمی تواند همان علایم یا راه واضحی باشد که دجال وعده عملی شدن و واقعی شدن آنها را بدهد ؟ و آنها منتظر ترسیم تقدیر خود بشوند؟

و این نمی تواند همان یهودی برانگیخته شدن پیروان دجال را معنا کند ؟ یعنی با دیدن یک سری افکار سطحی و معمولی یا خواستهای اولیه زندگی که دابه یا آن جوان مومن در سر داشته و آنها را می خواهد بر آورد کند وقتی مردم انجام یا اقدام برای انجام آن را از طرف دابه می بینند به این هدایت می شوند که سایر افکار او هم که می تواند واقعی یا غیر واقعی و مخلوط شده توسط دجال باشد واقعیاتی که عملی خواهد شد می باشند . و واقعیت این است یا به گفته ایی مسیر، واقعیت همان راه روشن و واضح قرار داده شده توسط دجال است . و این همان یهودی بر انگیخته شدت است . از پیامبر پرسیدند یهودی بر انگیخته شدن یعنی چه ؟ که پیروان دجال را به آن می خوانند ؟

فرمودند پیروان حضرت موسی می گفتند ما خودمان هدایت یافتیم و به همین دلیل آنها را یهودی نامیدند . حال اگر بعضی از افکار یا قاطی شده های دجال با تقدیر یا شخصیت گروهی از مردم مغایر باشد و به صورت علایمی شوم برای آنها در آید و در کنار آن و یا آمیخته به آن افکاری یا ایده هایی منشا گرفته از سرچشمه های نیکی مثل کتابها یا خود تفکرات دابه وجود بیاید آیا آن گروه از مردم آن تفکرات نیک هم برایشا ن شوم نمی شود ؟ و اینجاست که می بینیم دجال می تواند با آموخته کردن مردم به صورت بطءی و آهسته آنها را به این جریان مومن میکند و خود را امین نشان میدهد و گاهی دروغی قاطی می کند و تحویل افکار مردم می دهد . و از اینجاست که کاری را که نمی توانست بدون واسطه انجام دهد حالا انجام میدهد . او مردمی را که با خودش محشور شده اند و مظطربند از تقدیر خود به خیلی کارها وا میدارد . این است که نباید فکر کنیم دجال از ابتدا کارهای بدش را انجام میدهد . او شاید سالها برای اینکار صبر کند و بگذارد دابه نغمه بزند و خودش گاهگاهی دروغ قاطی کند . و منتظر فصل میوه چینی بنشیند . از اینجاست که می شود فهمید چطور آب طلا میدهد و چطور قیر اندود میکند . و می توان فهمید که چطور مردم دوره او به تقدیر غیر اللهی معتقد می شوند و ستاره پرست ( راز زندگی خود را از حرکت ستاره می فهمند . ) . و به ایام معتقد می شوند و .... حال اگر این علایم با مسایل بزرگ مثل ظهور مهدی هم پیوند بخورد می توان فهمید که ؛ مردم جاهل دوره او تاویلاتی بر علیه او می کنند :؛ هم می تواند واقعیت داشته باشد .

حالا مکتب او چه می تواند باشد ؟ مسیحیها بنا بر قول دانیال نبی یا اقتباس از پیشگویی او می گویند مکتب او این است : واقعی و عملی کردن علایم ( که به مردم القا شده . یعنی به مردم میگوید این علایم تحت شرایطی عملی و واقعی خواهد شد ) گناه انسان یا انسان گناه ( یعنی در این مسیر گناه باید انجام شود و یا انسان مورد علاقه او انسان گناهکار است ) .ادعای اینکه او خداست .در اسلام گفته اند :اینها ادعا و مکتب اوست .

او ادعای خدایی میکند . او مردم را به طرف خود می خواند که تقدیر آنها در نزداوست . او گناه را در زمین گسترش می دهد با گناه ندانستن لواط و زنا .(نوستر آداموس می گوید اقوام و فامیل هم توسط پرستشگاه جدید برای زنای با محارم فرستاده میشوند چون اعتبار و ابرو از او می خواهند ) او صورت زمین را نجس میکند . پیروان او طبق علایم خودشان احساس هدایت شدن به واقعیت میکنند .

او جوانی مومن به الله را شقه میکند و هر تکه را برای مردم راهی روشن و واضح برای مردم قرار میدهد . آیا غیر از دابه چه کسی می تواند آن جوان مومن باشد ؟ آیا منظور از شقه کردن، همان نغمه ها نیست که توسط دجال آرایش شده ؟ آیا همان مردمی که می گویند ما خودمان هدایت می شویم پیرو همان تکه ها یعنی راههای روشن و واضح قرار داده شده از طرف دجال نمی شوند ؟ آیا آن جوان همان خصوصیت دابه یعنی ایمان به الله و مسخره کردن دجال را ندارد ؟




سه شنبه 91/12/29

آخرین نبرد نور و ظلمت

کلمات کلیدی :

اینکه می گویند دجال همه را پیرو خودش می کند به جز عده بسیار قلیلی من را به این فکر وا میدارد که هر کس ممکن است بگوید من از آن عده قلیل می باشم و دیگران کافر می شوند و مصدق او . هر کس با خود میگوید اگر موجودی بیاید و بگوید من خدا هستم من اصلا او را قبول نمی کنم و نجات می یابم ولی او نمی داند که اگر چنین بود همه نجات می یافتند . پس مهمترین عامل نشناختن اوست و تجسم واقعی نکردن او مثلا این که او ادعای خدایی می کند وهمه مصدق او می شوند را نمی سنجیم و دقت نمی کنیم آن آدمها چطوری می شوند که همه او را پیرو می شوند . اینکه می گویند او دارای موده و نشیه و حب است را نمی فهمیم یعنی خود را به درک آن وادار نمی کنیم . اینکه او راست می گوید و راست می گوید و دروغ می گوید را درک کرده ایم؟ آیا حاضریم خود را در موقعیتی قرار دهیم که صحبت از هیبت خدایی باشد ( چون تا هیبت ظاهرا خدایی نباشد و کسی ادعای خدایی کند همه مردم زمین پیرو او نمی شوند ) و نشیه و موده بسیار نافذ همراه باشد و راست هم بگوید ( دروغ هم بگوید ) آیا ممکن نیست حتی من هم پیرو او شوم ؟ چون صحبت از این است که انسانها اراده نمی کنند که بااراده خود بروند و با بیعت کنند بلکه خود بخود در جریان قرار می گیرند و در این جریان پیرو او میشوند و تبدیل به انسانهایی می شوند که جهنم در انتظار آنهاست . ولی انسانهای مومن نه به آسانی که با مجاهده خود را از پیروی از او دور نگه می دارند . ما وقتی از نشیه صحبت می شود به یاد مواد نشیه ساز می افتیم ولی فکر نمی کنیم خداوند میفرماید ما شما را از نشیه ایی به نشیه دیگر میبریم یعنی چه . نشیه آسمانی یعنی چه . پس آن موجود در همه جهات قوی است . از ایجاد نشیه و موده از رویی دیگر وارد شدن و جریان اصلی را پنهان نگاه داشتن از تسلط بر جهان ارواح و غیره ... پس قضیه امتحان و سنجش و هنر خاص انسان است که با موجودیتی اینچنین برخوردکند و او را از خود براند و در این رویارویی تمام صفات یک انسان معتقد به الله لازم است که در راس همه ایمان است . اینجا ایمان قوی می خواهد دیگر فرعون و بت و نمرود و...در کار نیست اینجا باید از یک ابهت و نشیه ایی رهایی یابی که تداعی خداوندی را در ذهن تو بر می انگیزاند و در این میان صفات دیگر مومن را هم باید داشته باشی و آن پذیرفتن عذاب و احساس شوم دجال است و مبارزه ... .و اینجا مرحله نهایی مبارزه انسان با شیطان است . و همه انبیا به این روز وعده دادند . پس چرا ممکن است کافر اهل قبله داشته باشیم . باید بنگریم ببینیم پعنی در چیست ؟ در شناخت کلمه خداوندی . ایمان و ایمان آوردن چیست ؟ آیا پیامبران که مجموعه پیامهای الهی را به صورت یک دین برای مردم عرضه کردند یک تصویر جسمی بود که به دیدن آن بگویند ما این سیب را دیدیم و گفتیم آری این سیب است و به سیب بودن آن ایمان آوردیم نه آنها کلمه خدا را آوردند که گفتند به کلمه خدا ایمان آورید و برای ایمان به کلمه، دیگر احتیاجی به دیدن جسمی نیست بلکه باید مجموعه مفاهیم و اصول را سنجید و به حق بودن آن ایمان آورد . پس میبینیم ایمان مزبوط به شخص است که نور خدا را فرا راه خود قرار دهد یا غیر آن . نور یعنی چیزی که ما با آن میبینیم در محیط مادی . ولی نور خدا آن نیست که با چشم میبینیم . این نور خودش یک پدیده مادی است . نور خدا آن است که باعث دیدن عقلی ما میشود و جزءی از کلمه الهی است . پس ایمان به الله و کلمه او وقتی در فرد ایجاد میشود که او از نور الهی استفاده کند . و همه این خلقت انسان برای استفاده از نور الهی و اجرای کلمه است . ابتدای دعوت الهی جنگ بین نور الهی و نور طبیعت بود . انسانهایی که با جشم جسم میدیدند . فرعون و بتها و زیبایی خورشید وماه و ستارگان روابط حاکم بر اجتماع و رسوم و اعتقادات اجتماع همه جشم آنها را پر کرده بود . و دعوت انبیاء دعوت به استفاده از نور الهی و کلمه الهی بود و کسانی ایمان می آوردند که در مجموعه علایم و روابط و اصول از نور الهی استفاده می کردند و کلمه الهی را بر میگزیدند . نه آن که خدا زا به مانند یک پدیده عینی ببینند و ایمان حاصل شود .این مبارزه ادامه داشت تا خاتم پیامبران و انسانهایی که برگزیده بودند این کلمه را در محدوده ایی مستقر کردند و ظاهرا در دیگر نقاط زمین هم کلمه الهی در قالب ادیان دیگر مستقر بود . ولی آیا این ظهور کلمه کامل بود ؟ آیا بشر قطعا با نور خدا پیش می رفت ؟ مطمینا نه . همه اینها در دوره ایی نهایی جلوه گر خواهد شد . چون زمانی خواهد رسید که همه کافر خواهند شد . آری دیگر کسی از نور خدا استفاده نخواهد کرد . پوشیدگی که معنای کفر است همه جا گیر خواهد شد . حتی ما کافر اهل قبله خواهیم داشت. زمانی که خداوند می فرماید ای دابه برخیز که زمانی که همه کافر بودندتنها تو به من ایمان داشتی . زمانی که وقتی مهدی (ع) با مردم از امری که مهر طلا از آن برداشته شده از او می گریزند حتی نقبا . این چگونه خواهد شد ؟ چه سیستمی پیش خواهد آمد که این فاجعه بزرگ برای بشر پیش می آید ؟ این نخواهد شد تا خدایی دیگر بیاید .یعنی دجال آری خدایی دیگر خواهد آمد و مکتبی دیگر خواهد آورد . او دجال است . او ادعای خدایی خواهد کرد و همه زمین پیرو او خواهند شد و او را تصدیق خواهند کرد به جز معدودی . این که همه او را خدا بدانند گفته نشده ولی اینکه همه او را تصدیق کنند و پیرو او شوند قطعی است . چرا اینچنین است؟

چون ما هنوز نفهمیده ایم قدرتی که مردم او را خدا بدانند یعنی چه . ما هنوز در فکر مردی هستیم که سوار بر خری بیاید و بگوید من خدا هستم و همه مردم زمین از کوچکترین قصبات تا بزرگترین شهرهای زمین پیرو او شوند . ما هنوز نتوانسته ایم مثل خدا بودن را تجسم کنیم . ما هنوز نتوانسته ایم جذبه مرموز و نشیه او را تجسم کنیم چون ما نمی دانیم او آسمانی است و نشیه فراگیر و سیطره فراگیر ( امام صادق می فرمایند عذاب بالای سر همان دجال و صدای آسمانی است . ) . آری ما نتوانسته ایم تجسم کنیم که دجال وقتی می آید مردم او را به این صورت می بینند : نعوذبالله خدایی که با هیبت هستی می آید و جاذبه شگرف و مرموز دارد و مرتب راست می گوید و راست می گوید ( درو غش پنهان است ) .




یکشنبه 91/12/27

راهکارهای قرآن برای کنترل میل جنسی

کلمات کلیدی :

از نظر قرآن چگونه می‌توان غریزه جنسی را مهار کرد یا در حدّ اعتدال درآورد؟


پاسخ :

خداوند متعال در قرآن کریم راه‌های متعددی را جهت کنترل و مهار غریزه جنسی معرفی نموده است؛ که بعضی از مهمترین آن‌ها عبارتند از: «ازدواج»، «چشم پوشی»، «عفت ورزی» و «روزه‌داری»

الف. ازدواج

قرآن کریم می‌فرماید: «وَ مِنْ آیاتِهِ أَنْ خَلَقَ لَکُمْ مِنْ أَنْفُسِکُمْ أَزْواجاً لِتَسْکُنُوا إِلَیْها وَ جَعَلَ بَیْنَکُمْ مَوَدَّةً وَ رَحْمَةً إِنَّ فِی ذلِکَ لآیاتٍ لِقَوْمٍ یَتَفَکَّرُونَ؛[1] و از نشانه‌های او این که همسرانی از جنس خودتان برای شما آفرید تا در کنار آنان آرامش یابید، و در میانتان مودّت و رحمت قرار داد؛ در این نشانه‌هایی است برای گروهی که تفکر می‌کنند».

همانگونه که از این آیه نمایان است، ازدواج و گزینش همسر سبب آرامش و تسکین خاطر انسان می‌شود. بوسیله ازدواج غریزة جنسی انسان تعدیل و مهار می‌شود و با تأمین نیاز جنسی او، آرامش و آسایش خاصّی برایش حاصل می‌گردد. بنابراین، طبیعی‌ترین و اصلی‌ترین راه تأمین و مهار غریزة جنسی، ازدواج است؛ به طوری که هر فردی که به سنّ بلوغ می‌رسد نیازمند به ازدواج است و تنها با ازدواج است که به طور کامل و صحیح فشار غریزة جنسی کاهش یافته و تعدیل می‌شود.
بحث روایی

پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) می فرماید: « من تزوج فقد احرز نصف دینه، فلیتق الله فی النصف الباقی؛[2] هر کس ازدواج کند همانا که نصف دینش را حفظ کرده است»، پس باید با تقوای الهی و پرهیزگاری نصف دیگرش را حفظ کند. از این کلام رسول مکرم اسلام (صلی الله علیه و آله) معلوم می‌شود که ازدواج کمک بسیار بزرگی است در حفظ و تعدیل غریزه جنسی؛ هم‌چنین ازدواج مانع فحشاء و منکرات است؛ از این رو، انسان نباید بی جهت و بدون دلیل موجّه ازدواج را به تأخیر اندازد و خود را از این حلال مفید و چاره‌ساز محروم سازد. «یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لا تُحَرِّمُوا طَیِّباتِ ما أَحَلَّ اللَّهُ لَکُمْ …؛[3] ای گروه م?منان، آن‌چه را که خداوند برای شما حلال نموده است، برخود تحریم نکنید»

ب. حفظ نگاه و غضّ بصر « قُلْ لِلْمُ?ْمِنِینَ یَغُضُّوا مِنْ أَبْصارِهِمْ وَ یَحْفَظُوا فُرُوجَهُمْ ذلِکَ أَزْکی لَهُمْ إِنَّ اللَّهَ خَبِیرٌ بِما یَصْنَعُونَ

وَ قُلْ لِلْمُ?ْمِناتِ یَغْضُضْنَ مِنْ أَبْصارِهِنَّ وَ یَحْفَظْنَ فُرُوجَهُنَّ…؛[4] به م?منان بگو چشمهای خود را (از نگاه به نامحرمان) فرو گیرند، و عفاف خود را حفظ کنند؛ این برای آنان پاکیزه‌تر است؛ خداوند از آن‌چه انجام می‌دهند آگاه است. و به زنان با ایمان بگو چشمهای خود را (از نگاه هوس آلود) فرو گیرند و دامان خویش را حفظ کنند….» پس از ارائه م?ثرترین راه و طبیعی‌ترین روش در ارضای غریزه جنسی یعنی ازدواج، به بیان طریق دوم یعنی «چشم پوشی» می‌پردازیم.

تجربه نشان داده است که چشم پوشی از نامحرمان و دوری کردن از نظر بازی و چشم چرانی برای همه کس و در هر شرایطی لازم و ضروری است؛ خواه انسان جوان باشد خواهد پیر و مسن، متأهل باشد یا مجرد. شخصی که مجرد است و هنوز ازدواج نکرده است، در فشار روحی و جسمی به سر می‌برد. او نیاز به آرامش روحی روانی دارد نه تحریک و تهییج . نظربازی و چشم چرانی، غریزه شهوت او را بیدار و تحریک کرده و او را در فشار قرار می‌دهد؛ این در حالی است که او اکنون دسترسی به ارضای غریزه جنسی خود ندارد؛ حال اگر از راه‌های غیر شرعی و غیرقانونی اطفای شهوت کند، به گناه و فساد کشیده می‌شود و عواقب سوء آن دامنگیرش می‌شود و اگر از انجام عمل خلاف شرع و اخلاق خودداری کند، اگرچه گناه نکرده است اما فشار غریزه جنسی جسم و جان او را آزرده و افسرده می‌سازد، پس بسیار مناسب است که از چشم چرانی پرهیز نماید تا عواقب سوء آن دامن‌گیرش نشود.

نظربازی و چشم چرانی، برای شخص متأهل نیز عواقب سوء بسیاری در پی دارد. شخص متأهلی که در کوچه و بازار و محل کار به نامحرمان نگاه هوس آلود می‌کند، کم کم به آنان دلبسته می‌شود و نسبت به همسر خویش کم مهر و محبت می‌گردد.و این به نوبه خود باعث اختلاف و درگیری در منزل شده و نظام خانواده را از هم متلاشی می‌سازد و…. از آن‌چه گذشت روشن شد که حفظ چشم و نگاه برای همه کس لازم و یکی از راه‌های کنترل غریزه جنسی است.
شاهدی از روایات

در صدر بحث به دو آیه از قرآن کریم در این رابطه اشاره کردیم و اکنون به کلامی از امام صادق (علیه السلام) استناد می‌کنیم .

قال الصادق (علیه السلام) : «النظر سهم من سهام الشیطان…؛[5]

«نگاه کردن (به نامحرم) یکی از تیرهای زهرآگین ترکش ابلیس است» و چه بسا که یک نگاه سبب حسرت و ندامت طولانی شود.» در این رابطه به کتاب «چشم و نگاه» نوشته آقای حسین حقجو مراجعه نمایید.

ج ـ عفاف و حفظ نفس

از کتب لغت استفاده می‌شود که «عفاف» به معنی «خودداری»‌و حفظ نفس از تمایلات و شهوات نفسانی است. «عفّت» به معنی پدید آمدن حالتی در نفس است که آدمی را از غلبه شهوت باز می‌دارد و عفیف به کسی گفته می‌شود که دارای این وصف و حالت باشد.[6]

در قرآن کریم آیات متعددی در این رابطه موجود است که به برخی از آن‌ها اشاره می‌کنیم:

خداوند متعال در قرآن کریم می‌فرماید: « وَ لْیَسْتَعْفِفِ الَّذِینَ لا یَجِدُونَ نِکاحاً حَتَّى یُغْنِیَهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ…؛[7] «و کسانی که امکانی برای ازدواج نمی‌یابند، باید پاکدامنی پیشه کنند تا خداوند از فضلِ خود آنان را بی‌نیاز گرداند….».

از این آیه معلوم می‌شود که قدم اول و راه اصلی در کنترل غریزه جنسی ازدواج است؛ اما از آن‌جا که همه افراد امکان ازدواج کردن را ندارند می‌بایست تقوا و عفاف به خرج دهند و از گناه و آلودگی بپرهیزند؛ تا آن‌گاه که امکان ازدواج بیابند. در آیات دیگری، آنان را که دامن خویش آلوده نمی‌سازند را تشویق کرده و گرامی می‌دارد: «…. وَالحافِظینَ فُرُوجَهُم وَالْحافِظات…»[8]؛ « قُلْ لِلْمُ?ْمِنِینَ… وَ یَحْفَظُوا فُرُوجَهُمْ … و قل للم?منات … و یحفظن فروجهن…؛[9] و آنان که دامان خود را (از آلوده شدن به بی عفّتی) حفظ می‌کنند.» در این آیه، سخن از صفات برجسته م?منان است و ضمن بیان بخش مهمی از صفات م?منان، پاکدامنی و عفت را یکی از خصلت‌های برجسته‌ی آن‌ها می‌شمرد.

د ـ روزه

«یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا کُتِبَ عَلَیْکُمُ الصِّیامُ کَما کُتِبَ عَلَى الَّذِینَ مِنْ قَبْلِکُمْ لَعَلَّکُمْ تَتَّقُونَ؛[10]ای گروه م?منان! روزه بر شما نوشته شد همانگونه که بر پیشینیان شما واجب شد، تا پرهیزگارشوند.»




یکشنبه 91/12/27

مناجات با خدا

کلمات کلیدی :

خدایا من رو ببخش که همیشه ازت طلبکارم ...

چرا ؟!

نمیدونم شاید فکر میکنم :  " چون بهم لطف کردی و منو آفریدی ، مدیون من شدی ! "

خدایا ببخش که همیشه به فکر معامله کردن با تو بودم : ... " خدایا اگه فلان کارو واسم انجام بدی ... منم قول میدم که فلان و بهمان ... "

خنده ام میگیره شاید هم گریه ، تو میدونی که نمیتونم سر قولم بمونم؛ ولی جوابم رو با محبتت دادی ... خدایا آخه چرا ؟

خدایا من دردونه ی مخلوقاتتم و شاید به همین خاطر ننر بار اومدم ...

خدایا من باهات کلی حرف دارم و تو هم همیشه برام وقت داشتی و داری

خدایا من فکر میکنم تو خیلی عاشقم بودی و هستی

تو هزاران  نشونه برام فرستادی

تو اینقدر عاشقم بودی و هستی که شریف ترین انسانها رو برای رسوندن پیغامت برام انتخاب کردی و فرستادی ، و بهترینشون، همونی که از ابتدا به امین بودن معروف بود ...

خدایا تو خیلی بهم پوئن و امتیاز دادی، ولی من دارم می بازم

من دارم به خودم می بازم ...

باختی بزرگتر از این وجود داره که فقط وقتی سر و کله ام دور و برت پیدا میشه که دچار مشکلی شده باشم ؟

خدایا این دستهای منه

همونی که همیشه بطرفت درازه

و این هم سری که جلوی همه خم شده

ولی افسوس از یکبار طاعتِ با صداقت برای اطاعت

خدایا ... این منم ... اشرف مخلوقاتت ... جانشین تو بر روی زمین ...

همونی که وقتی منو آفریدی خودت رو احسن الخالقین نامیدی

خدایا من دارم به خودم می بازم

خدایا دستم رو بگیر ...

دست کسی رو که

امیدی به طاعت ناچیز و ریایی خودش نداره ...




<   <<   11   12   13   14   15   >>   >
طول ناحیه در قالب بزرگتر از حد مجاز